سقراط جملهای دارد که در آن میگوید: تنها خرد و دانش واقعی، دانستن این موضوع است که بدانید هیچ چیزی نمیدانید.
البته این طرز تفکر شاید برای فیلسوفان جواب بدهد، اما برای مدیران کسب و کارها قطعا دردسرساز است. رهبران کسب و کار هر روز درگیر موقعیتهای نامشخص زیادی هستند. موقعیتهایی که در آنها نه متغیر مشخص است و نه میتوان نتیجه و خروجی آن را پیشبینی کرد. موقعیتهایی مانند پیشبینی کردن فروش سال آینده شرکت و یا موفقیت یا عدم موفقیت یک محصول جدید. با این حال، چالش برانگیزترین موقعیتها، موقعیتهایی هستند که اصلا کسی پیشبینی وقوع آنها را نمیکند. به نقل از وزیر دفاع سابق آمریکا، دونالد رامسفلد (Donald Rumsfeld)، این موقعیتها، ناشناختههای ناشناخته یا مجهولات ناشناخته (Unknown – Unknown) نام دارند. اما برای مدیران شرکتها و بسیاری از کسانی که باید تصمیم بگیرند،شانه بالا انداختن و صرفا اذعان به نمیدانم، راهگشا نیست.
مجهولات ناشناخته، ناشناختههای ناشناخته و یا شگفتیسازها، هر چیزی که میخواهید اسمش را بگذارید، عبارتی رایج و پرتکرار در برنامهریزی استراتژیک و آینده پژوهی است. جدای از معلوماتی که از آنها آگاه هستیم (یعنی میدانیم که میدانیم)، مجهولات به سه دسته تقسیم میشوند؛
۱- مجهولات شناخته شده (میدانیم که نمیدانیم)،
۲- دانستههای ناشناخته (نمیدانیم که میدانیم) و
۳- ناشناختههای مجهول (نمیدانیم که نمیدانیم).
مجهولات ناشناخته رویدادها یا پدیدههایی هستند که پیش بینی نمیشوند، شناسایی نمیشوند یا حتی تصور نمیشوند. آنها شگفتیهایی هستند که میتوانند عواقب قابل توجهی به همراه داشته باشند.
شکل شماره ۱- شناختهها و ناشناختهها
اگر بخواهیم به نمونههایی از مجهولات ناشناخته اشاره کنیم، میتوانیم موارد زیر را نام ببریم.
حوادث قوی سیاه
این دست از حوادث، غیرقابل پیشبینی بوده و تأثیری که بر روی زندگی افراد خواهند داشت، چیزی فراتر از تصور خواهد بود. جنگ جهانی اول میتواند مثال خوبی برای این مورد باشد.
حوادث طبیعی
اثرات برخی از بلایای طبیعی، مانند زلزله یا طوفان، غیرقابل پیش بینی هستند و میتوانند عواقب قابل توجهی داشته باشند. طوفان کاترینا در آمریکا که خسارتی ۱۲۵ میلیارد دلاری به بار آورد، مثال خوبی برای این دسته محسوب میشود.
پیشرفتهای فناوری
فناوریهای جدید و به روز میتوانند تأثیرات و عواقبی داشته باشند که کمتر کسی به آنها فکر میکند. برای مثال، رواج استفاده از شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر منجر به تأثیرات زیادی از جمله تأثیرات سیاسی و اقتصادی در کشورهای گوناگونی شده است.
اکتشافات علمی
بعضی اوقات اکتشافات علمی میتوانند منجر به شناسایی مجهولات ناشناختهی جدیدی شوند. برای مثال کشف سوراخی در لایه اوزون در سال ۱۹۸۵ میلادی باعث شد، انسانها به این بینش دست پیدا کنند که بعضی از مواد شیمیایی، در حال آسیبرسانی به لایه اوزون هستند.
وجود مجهولات ناشناخته می تواند پیامدهای عمیقی بر جنبه های مختلف زندگی داشته باشد. یکی از این نمونهها در اندازه گیری نتیجه است که در آن اطلاعات را میتوان به معلوم، مجهول شناخته شده و مجهولات ناشناخته طبقهبندی کرد. پذیرش عدم قطعیت و پذیرش محدودیتهای ذاتی در مدلهای مختلف میتواند به افراد در تفسیر مناسب معیارهای موجود کمک کند.
راه دیگری که مجهولات ناشناخته میتوانند بر زندگی تأثیر بگذارند، از طریق کمشناختی (Hypocognition) است. کمشناختی، مفهومی است که توسط انسانشناس رابرت لوی (Robert Levt) به علوم رفتاری مدرن معرفی شد. این لغت به معنای فقدان بازنمایی زبانی (Linguistic Representation) یا بازنمایی شناختی (Cognitive Representation) برای یک مورد، مقوله یا ایده است.
در سال ۱۸۰۶، فردریک تودور (Frederick Tudor)، از رودخانه ماساچوست (Massachusetts river) که یخ زده بود، مقدار زیادی یخ جمعآوری کرد و میخواست با فروش آنها پول کلانی به جیب بزند. مقصد او، اماکن گرمسیر بود تا بتواند به افرادی که در طول روز و در هوای گرم مشغول کار کردن بودند، یخ بفروشد. تودور به جزیرهای در آمریکای مرکزی به نام مارتینیک (Martinique) سفر کرد.
در برنامه پولدار شدن تودور، تنها یک مشکل وجود داشت؛ مردم جزیره هرگز یخ ندیده بودند. آنها هرگز یک نوشیدنی خنک ننوشیده و یک پیمانه بستنی را تجربه نکرده بودند. تبرید (Refrigration) در آن زمان فرآیندی تازه نبود، بلکه برای آن دسته از افراد مفهومی ناشناخته بود. از نظر آنها، محموله تودور ارزشی نداشت. یخهای تودور سرانجام در گرمای استوایی آب شد و سرمایه او نیز اینچنین بر باد رفت.
داستان تودور و یخهایش، بینش مهمی را در مورد امور انسانی نشان میدهد. غالباً سرنوشت انسان به چیزهایی بستگی ندارد که مردم میدانند، بلکه به چیزهایی بستگی دارد که نمیدانند. اغلب، نتایج زندگی با کمشناختی تعیین میشوند.
ساکنان جزیره مارتینیک به دلیل نداشتن بازنمایی شناختی از تبرید، کمشناخت بودند. ما نیز نسبت به مفاهیم بیشماری که از آگاهی ما میگریزند، کمشناخت هستیم. ما بیشتر به عنوان یک تازه کار تا متخصص در مناطق کشف شدهی زندگی سفر میکنیم، از آنچه میدانیم راضی هستیم و از چیزهایی که از دست میدهیم ناآگاه هستیم.
برای بهتر درک کردن مفهوم کمشناختی، این مورد را در نظر بگیرد؛ چقدر بین طیفهای مختلف رنگ آبی، تمایز قائل میشوید؟ اگر به زبان روسی، یونانی، ترکی، کرهای یا ژاپنی صحبت کنید، تمایزی که برای طیفهای مختلف آبی قائل خواهید شد، بسیار بهتر از فردی است که تنها به زبان انگلیسی صحبت میکند. چرا؟ زیرا در این زبانها، آبی دو نمایش کلامی منحصر به فرد دارد. به عنوان مثال، آبی تیره (sinii) و آبی روشن (goluboi). در زبان روسی آبی به میزان قرمز و صورتی موجود در این رنگ متمایز هستند. با این حال، در انگلیسی، آبی یک رنگ واحد است. انگلیسی زبانان راحتتر با طیفهای مختلف آبی گیج میشوند؛ نه به این دلیل که بینایی ضعیفتری دارند، بلکه به این دلیل که زبانی که صحبت میکنند، از این گونه تمایزهای ظریف بیبهره است.
شناسایی مجهولات ناشناخته چالش برانگیز مهم است. یکی از راههای شناسایی آنها، گفتگو و ارتباط با افرادی است که دانششان با دانش ما متفاوت است. انطباقپذیری در مواجهه با ناشناختههای ناشناخته نیز بسیار مهم است زیرا به افراد و سازمانها اجازه میدهد در صورت وقوع رویدادهای غیرمنتظره، پاسخ سریع و موثری بدهند.
شما چقدر با این ناشناختههای ناشناخته یا نمیدانم که نمیدانمها سر و کار دارید؟ اگر فکر میکنید در دنیای شما برای آنها جایی نیست، اشتباه میکنید. آنها همه جا و خیلی هم بیشتر از دانستههای ما هستند، آنقدر زیاد نمیدانیم که در شمار نمیآید. اما آیا میتوانیم نمیدانیمهایمان را نادیده بگیریم؟
جواب آینده نگاری استراتژیک به این سوال مطلقا “نه” است. نمی توانیم بگوییم همه چیز را می دانیم و نه می توانیم آنچه نمی دانیم را نادیده بگیریم و همین موضوع شاید جذاب ترین ویژگی پرداختن به آینده باشد. جسارت سر و کله زدن با نمی دانیمهایمان.
۰ دیدگاه