https://iranianfuturist.com

آینده پژوهی و معناسازی در نوآوری

یک باستان‌شناس را تصور کنید. او با حوصله و دقت، لایه‌های خاک را کنار می‌زند، سرنخ‌های گذشته را کنار هم می‌چیند و از دل قطعات پراکنده، داستانی منسجم درباره «اینکه ما که هستیم و چگونه به اینجا رسیده‌ایم» خلق می‌کند. کار او، معناسازی (Sensemaking) است؛ فرآیندی اجتماعی برای فهم گذشته و حال.

حالا یک فضانورد را تصور کنید. او به افق‌های دوردست و ناشناخته چشم دوخته است، سیگنال‌های ضعیف از کهکشان‌های دور را رصد می‌کند و نقشه‌هایی از دنیاهای ممکن در آینده را ترسیم می‌نماید. کار او، آینده پژوهی است؛ کاوشی نظام‌مند برای درک «اینکه ما به کجا می‌توانیم برویم».

تا مدت‌ها، این دو شخصیت در دو دنیای جداگانه زندگی می‌کردند. یکی غرق در گذشته و دیگری خیره به آینده. اما چه اتفاقی می‌افتد اگر این دو را در یک اتاق قرار دهیم؟ چه نیروی خلاقه‌ای از پیوند نگاه عمیق به گذشته و نگاه جسورانه به آینده آزاد می‌شود؟ این مقاله، داستان همین پیوند شگفت‌انگیز را روایت می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه ازدواج «باستان‌شناس» و «فضانورد» در ذهن یک تیم نوآوری، می‌تواند به خلق محصولاتی منجر شود که نه تنها موفق، بلکه عمیقاً معنادار هستند.

دو لنز برای دیدن جهان: آینده پژوهی و معناسازی چیستند؟

برای درک این پیوند، ابتدا باید هر یک از این دو مفهوم را به درستی بشناسیم. آن‌ها دو لنز متفاوت برای نگریستن به جهان هستند.

معناسازی، لنز باستان‌شناس است. این فرآیند، پاسخی به آشفتگی و ابهام است. وقتی با یک رویداد غیرمنتظره یا اطلاعات پیچیده روبرو می‌شویم، به طور غریزی به گذشته خود رجوع می‌کنیم و می‌پرسیم: «این اتفاق چه معنایی برای ما دارد؟» این یک فرآیند اجتماعی و گذشته‌نگر است که به ما کمک می‌کند تا با تکیه بر تجربیات مشترک، یک روایت قابل فهم و هویتی منسجم برای خود بسازیم.

از سوی دیگر، آینده پژوهی لنز فضانورد است. این یک قابلیت آینده‌نگر است که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا سیگنال‌های تغییر را زودتر از دیگران شناسایی کنند، روندهای نوظهور را تحلیل نمایند و برای گزینه‌های مختلف در آینده آماده شوند. آینده پژوهی به ما کمک می‌کند تا از حال فراتر رفته و به طور فعالانه برای دنیای فردا برنامه‌ریزی کنیم.

برای آشنایی عمیق‌تر با مبانی و داستان‌های آینده‌پژوهی، مطالعه مقالات زیر را پیشنهاد می‌کنیم:

 

مشکل اینجا بود که این دو لنز به ندرت با هم ترکیب می‌شدند. تیم‌های نوآوری یا آنقدر در گذشته خود غرق می‌شدند که از تغییرات آینده غافل می‌ماندند، یا آنقدر شیفته آینده‌های دور می‌شدند که محصولاتی خلق می‌کردند که هیچ ریشه‌ای در هویت و معنای واقعی برای کاربرانشان نداشت.

ساختن پل بین گذشته و آینده: جادوی «تسهیلگری معنا»

تحقیقات اخیر یک مکانیزم شناختی جدید و شگفت‌انگیز را کشف کرده است که مانند یک پل، این دو دنیا را به هم متصل می‌کند: تسهیلگری معنا (Sensefacilitating).

این مفهوم، همان جادویی است که در اتاق مشترک باستان‌شناس و فضانورد اتفاق می‌افتد. «تسهیلگری معنا» فرآیندی است که در آن، یک تیم از طریق «بازی‌های ذهنی» و «سفرهای ذهنی» به طور موقت از قید و بندهای گذشته و محدودیت‌های «این کاری است که ما همیشه انجام داده‌ایم» رها می‌شود. این فرآیند به تیم اجازه می‌دهد تا با استفاده از یافته‌های آینده پژوهی (داده‌های فضانورد)، به طور جمعی شروع به ساختن مدل‌های ذهنی جدیدی از آینده کند. این مدل‌های ذهنی جدید، دیگر صرفاً برآمده از گذشته شرکت نیستند، بلکه ترکیبی خلاقانه از هویت گذشته و امکانات آینده هستند. این پل، به تیم اجازه می‌دهد تا با یک پا در زمین محکم هویت و معنای گذشته بایستد و با پای دیگر، به سوی سرزمین‌های ناشناخته آینده گام بردارد.

کشف دنیاهای جدید: از نیازهای امروز تا آینده نگاری کاربران

وقتی این پل ساخته می‌شود، یک اتفاق خارق‌العاده رخ می‌دهد. تیم نوآوری دیگر به دنبال کشف «نیازهای فعلی» کاربران نیست، بلکه به دنبال کشف «آینده نگاری کاربران – User Foresights» است.

این یک جهش مفهومی بزرگ است. به جای پرسیدن «شما امروز به چه محصولی نیاز دارید؟»، تیم می‌پرسد: «شما چه دنیایی را برای آینده خود تصور می‌کنید؟» پاسخ به این سوال، دیگر یک لیست از ویژگی‌های محصول نیست، بلکه مجموعه‌ای غنی از ارزش‌ها، آرزوها و دنیاهای ممکنی است که کاربران در ذهن خود می‌پرورانند. آینده نگاری کاربران، پنجره‌ای به سوی دنیاهای معنایی جدید باز می‌کند. تیم نوآوری، با ترکیب بینش‌های باستان‌شناس (درک عمیق هویت کاربر) و نقشه‌های فضانورد (روندهای آینده)، می‌تواند این دنیاهای بالقوه را کشف کرده و به طور رسمی در سازمان به اشتراک بگذارد.

برای درک بهتر پیوند میان آینده‌نگاری، خلاقیت و نوآوری، مطالعه این مقالات می‌تواند راهگشا باشد:

از محصول تا جهان: خلق نوآوری‌های معنادار

اینجاست که تأثیر نهایی این پیوند آشکار می‌شود. وقتی یک تیم، مسلح به «آینده نگاری کاربران» است، هدف از توسعه محصول جدید (NPD) به طور کامل تغییر می‌کند. دیگر هدف صرفاً کسب سود یا افزایش سهم بازار نیست. هدف، «تحقق بخشیدن به آن جهان‌های جدید» است.

محصولات، دیگر کالاها یا خدمات صرف نیستند؛ آن‌ها به «مصنوعاتی» تبدیل می‌شوند که یک آینده مطلوب و معنادار را به واقعیت تبدیل می‌کنند. این تغییر عمیق در هدف، یک همسویی و تعهد قدرتمند در تیم ایجاد می‌کند. دیگر بحث بر سر ویژگی‌های فنی نیست، بلکه همه اعضا حول یک مأموریت مشترک و معنادار متحد می‌شوند: ساختن قطعه‌ای از یک دنیای بهتر.

در نهایت، باستان‌شناس و فضانورد به ما می‌آموزند که نوآوری واقعی، نه در فراموش کردن گذشته است و نه در خیالبافی صرف درباره آینده. نوآوری واقعی، در گفتگوی خلاقانه بین این دو نهفته است. سازمان‌هایی که بتوانند این پل را بسازند و آینده پژوهی را با معناسازی پیوند دهند، نه تنها محصولاتی موفق، بلکه دنیاهایی معنادار خلق خواهند کرد که کاربرانشان با اشتیاق در آن‌ها زندگی خواهند کرد.

منبع: sciencedirect

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x