کارگردان آینده کیست؟

۱۴ مهر ۱۳۹۳ | یادداشت های شخصی

اگر به سیر تحول و فرایند تکامل در آینده پژوهی نظر کنیم، می‌بینیم که اصطلاحات، مفروضات، اصول و مفاهیم آینده پژوهی درون یک فرایند تاریخی ظاهر شده‌اند و فی نفسه به آن پیوند خورده‌اند، لذا چنین مقولاتی عاری از ارزش نیستند.

علاوه بر روش‌های درک، پیش بینی یا تصاویر آینده؛ مجموعه اصطلاحات و اصول آینده پژوهی، ساخت‌های معرفت‌شناختی هستند. آن‌ها بر نظریه‌های گوناگون دانش مبتنی هستند که همواره پذیرای پرسش‌ها و تجزیه و تحلیل‌ها می‌باشند. از این رو، غالب مطالعات آینده پژوهی در تلاش برای تفسیر این امر است که چگونه افراد و اجتماعات، فرهنگ‎‌ها و گفتمان‌ها با یکدیگر مواجه می‌شوند، تصور می‌کنند و می‌کوشند آینده مطلوب خود را خلق کنند. آینده پژوهی در مورد چارچوب دانشی است که به کار می‌برند، پیرامون تصاویر و استعاراتی است که راهنمای آن‌هاست و درمورد مفروضات اساسی و روش‌هایی است که استفاده می‌کنند.

هدف کلی به صورت مسئله در نظر گرفتنِ تمام رویکردها و چشم‌اندازها از طریق پرسیدن پرسش‌های انتقادی است، از جمله: چه کسی سود می‌برد؟ هزینه‌ها و منابع بالقوه چه هستند؟ کدام قراردادهای هستی شناختی و معرفت شناختی مورد استفاده هستند؟ آیا آینده‌ای که پیشنهاد می‌شود فراگیر است و همه بازیگران بالقوه را در بر می‌گیرد، یا آینده‌ای انحصاری محدود به گروه‌های مشخص است؟

آینده پژوهی و کارگردان آینده

البته باید اذعان داشت که همه آینده پژوهان خود را با چنین پرسش‌هایی به زحمت نمی‌اندازند. اما یکی از افرادی که چنین می‌کند سهیل عنایت اله آینده پژوه پاکستانی-استرالیایی و از پیشگامان جنبش ساختارشکنی مفروضات اساسی، معرفت شناسی‌ها و بنیان‌های فرهنگی تصاویر و استعارات آینده است. از منظر عنایت اله، حوزه آینده پژوهی یک کار تفسیری است، نظریه ایده آل آینده باید قادر باشد با مسئله زمان مواجه شود و معانیِ بسیارِ زمان را به مذاکره بگذارد، حتی زمانی که ممکن است به منظر یا ساخت به خصوصی از زمان اختصاص یافته باشد. پرسش اساسی برای افراد درگیر در اکتشافات آینده این نیست که «من چه کسی هستم؟» بلکه این است که «چه زمانی هستم؟». انسان تنها با قرار دادن خود در چارچوب درک خویش از زمان می‌تواند قالب‌های بدیل برای درک آینده را به طور شفاف بیان کند.

به علاوه عنایت اله بیان می‌دارد که هر تصویری از آینده باید با شش پرسش مفهومی ادغام شده باشد. آیا شما یک «آینده استفاده شده را خریداری کرده‌اید؟ به عبارت دیگر آیا تصویر شما از آینده، آینده مطلوب خودتان است یا ناخودآگاه از کس دیگری قرض گرفته شده است؟ و در نتیجه آیا شما قربانی یک «آینده طرد شده» هستید، آیند‌ه‌ای که آرزوی آن را برای خود داشتید اما به خاطر اعتبار، به این خاطر که به واسطه روندها پیچیده شده و یا صرفاً به خاطر عدم اعتماد به نفس از آن صرف نظر کرده‌اید. با نگاه به آینده‌های بدیل ممکن است پدیده‌های تازه‌ای کشف کنید و چشم انداز جدیدی به آینده داشته باشید. اما این چشم انداز جدید نیاز به تطبیق دارد: استراتژی و حل مسئله روزانه شما لازم است با چشم انداز وسیع‌تری که اکنون مطلوب شماست، تطبیق یابد.

هم‌چنین شما نیاز دارید مقدار مشخصی از خودباوری داشته باشید؛ برای مثال اگر فکر می‌کنید که آینده تماماً عذاب و دلتنگی است و شما هیچ کاری در مورد آن نمی‌توانید انجام دهید، جای خیلی دوری نخواهید رفت. لازم است درباره مدل تغییر اجتماعی که پذیرفته‌اید، فکر کنید. خوش بینانه است یا بدبینانه، زمان را خطی می‌بیند یا دورانی، آیا آینده را به واسطه فناوری یا غیب‌گویی، از پیش تعیین شده می‌دانید؟ سرانجام، شما باید در مورد استفاده از آینده فکر کنید: قصد دارید چگونه از چشم انداز خود استفاده کنید؟

تفکر عنایت اله ما را وادار می‌سازد درباره تمام مفروضات شخصی خود به طور انتقادی فکر کنیم و نیز تمام اموری را که درباره آینده بدیهی می‌شماریم، زیر سوال بریم.

بگذارید کمی مانند عنایت اله فکر کنیم. نه در مورد آینده شهرمان و نه حتی کشور و یا منطقه یا اصلاً در مورد هر چیزی بیرون از خودمان. اجازه بدهید کمی در مورد آینده خودمان فکر کنیم. به راستی آنچه من در مورد آینده شخصی‌ام تصور می‌کنم از آن خود من است یا کس یا کسانی در ساخت این آینده دخالت داشته‌اند؟ چه کسی جز من در ساخت آینده من دخالت دارد و از چه راهی؟ چرا آینده من برای او یا آنها باید مهم باشد؟ و اگر من تصمیم دیگری بگیرم آنها چه خواهند کرد؟

آیا نویسنده و کارگردان آینده‌ام، خود من هستم؟

آیا نویسنده و کارگردان آینده‌ام، خود من هستم یا در این فیلم بازیگری بیش نیستم که باید طبق فیلم‌نامه پیش بروم؟ گیرم که بازیگر باشم، آیا نقش اول فیلم زندگی‌ام هستم؟

آیا این آموزش عالی فرسوده نیست که شما را در سیاهی لشکر دانشگاه‌ها، با یک نعره «حرکت» به دویدن به سمت مدارک دانشگاهی وا می‌دارد؟ آیا به قول پینک فلوید روی هم رفته شما هم مثل آجر دیگری در دیوار هستید؟ همه شبیه به هم و تحت سلطه‌ی آموزش‌های جامعه و معلم‌ها؟

 و آیا این سایه‌ی هیولای سرمایه داری نیست که به ما در حالی که دوان دوان به سمت درآمد بیشتر می‌دویم می‌گوید: وقت طلاست، وقت طلاست. بگذارید کمی با خود صادق باشیم، وقتی برنامه‌ای برای آینده در سر داریم، چقدر از آن برنامه را خودمان طراحی کرده‌ایم؟؟

 

 

۰ دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *