آینده نگاری راهبردی (۳)

۱۹ آذر ۱۳۹۳ | مبانی آینده پژوهی

 

عمل مسیریابی ۱: معنابخشی دورنگرانه

ما استدلال می­‌کنیم که ظهور آینده نگاری راهبردی در سازمان­‌ها اغلب با آن‌چه ما از آن به عنوان معنابخشی دورنگرانه یاد می‌­کنیم، آغاز می‌گردد. از آن‌جایی‌ که معنابخشی، یک فرایند اجتماعی شناسایی و تفسیر سرنخ­‌های ظریف ضمنی برای شکل­‌دهی به مقوله‌های نمایانی است که می‌تواند به منظور آگاهی دادن از اقدام و تقویت معانی و هویت­‌ها مورد استفاده باشد، معنابخشی دورنگرانه نه تنها متکی بر تجربیات گذشته (بازنگری) (Retrospection) است، بلکه از طریق انتظارات آینده پیش ­برده می‌شود.

سبب این امر آن است که گذشته نه تنها به منظور کسب بینش نسبت به زمان حال مورد استفاده قرار گرفته، بلکه نسبت به آینده با هدف ترسیم مسیرهای آینده دل‌خواه برون­‌یابی شده ­است. یک بخش­ تشکیل‌دهنده این مرحله، مفهوم محصولات مصنوعی در آینده ­نگاری راهبردی است. در بررسی نقش محصولات مصنوعی در آینده­ نگاری راهبردی، استدلال می­ کنیم که محصولات مصنوعی نمی‌توانند به عنوان موضوعات جداگانه مشاهده شوند، بلکه ما آن‌­ها را همان­طور که از طریق افراد در فرایند اجرای آینده ­نگاری راهبردی تشکیل شده‌اند، مفهوم‌­سازی می‌نماییم.

محصولات مصنوعی توسط افراد تشکیل شده‌­اند، اما آن­‌ها هم‌چنین در ایجاد یادگیری اجتماعی در مورد آینده‌­نگاری به عنوان یک عمل نوظهور(Emergent practice) مشارکت می‌­نمایند. بنابراین این ابزار و فرایندها، که ممکن است شامل جزئیات دقیقی از قبیل یادداشت‌‌های الحاقی، نمودارها یا نقاشی‌­ها باشند، به جلوه‌­ای از طرز ­تفکر تبدیل می­‌شوند و به منظور تشکیل دانش جمعی در این عمل به کار می­‌روند. آن­‌ها به عنوان علائم، ابزار کمک به حافظه و محرک­‌های بصری عمل می‌­کنند که به شکل‌­دهیِ ظهور ادراک آینده در یک فرایندِ شدن کمک می‌نمایند. (قبلا اشاره کردیم که آینده نگاری راهبردی یک فرایند شدن مستمر است).

 بخش اول این نوشته:  آینده نگاری راهبردی (۱)

معنابخشی دورنگرانه اغلب یک واکنش غیرارادی به معنابخشی تنش‌­های پیش‌­رونده میان تعریف مسئله و تلاشی مستمر توسط نقش‌آفرینان برای کسب بصیرت از طریق سطح متوسط انتزاع در طول زمان و مکان است. نقش‌آفرینان در بیان چگونگی معنابخشی به موقعیت‌های پیچیده، به ­طور ضمنی متکی بر دانش استنباطی و تجربیِ خود هستند و با زمان، از طریق به کار­گیری ادراک به شکل استدلال خلاف واقع و آینده‌­نگاری به منظور بررسی و کسب بصیرت نسبت به زمان حال، به عنوان یک جریان برخورد می­‌کنند. الگوهای تکرار­شونده طرح­‌واره‌هایی که ناشی از فعالیت‌های شناختی فردی هستند، می­ توانند به عنوان یک بازسازی موقتی بازگشتی و خلاق از صورت ­بندی اجتماعی موجود تفسیر شوند.

گرچه معنابخشی تحت یک آینده­ نگاری اپیزودیک به صراحت متکی بر این درخواست از نقش­‌آفرینان  است که «سخت» در­مورد آینده دلخواه خود فکر کنند، ما استدلال می‌نماییم که معنابخشی دورنگرانه، از طریق یک تسهیل­ کننده به عنوان بخشی از رخداد «آینده‌­اندیشی» اپیزودیک نیست، بلکه ظهور و تصمیم نهایی آن تابع مجموعه‌ای از اقدامات زمینه‌ای به­ هم پیوسته­ است که  نقش‌­آفرینان  در آن دخیل هستند. نقطه آغازین واقعی ممکن است از نظام­‌مندسازی اجتناب نماید، اما ظهور ماندگار این فرایند، اغلب یک واکنش بداهه به طرح یا تشخیص الگوی مشخصی است که اغلب از طریق یک جستجوی مشکل­ مدار (Problem driven search) یا یک رخداد تصادفی برانگیخته شده ­است.

آینده نگاری راهبردی

 

در این مرحله خاص، نقش‌­آفرینان ممکن است به جمع­‌آوری اطلاعاتی در­مورد علائم قوی یا ضعیف، شناسایی مسائل مهم، ایجاد داستان‌های مخصوص به خود و ارزیابی مفروضات مختص خود در آینده­‌های متصور بپردازند. آن­‌ها ممکن است این کار را از طریق به وجود آوردن ساختارهای اجتماعی لازم و رخدادهایی که به­ طور هم‌زمان اقدامات آن­ها را در زمان حال، مقدور و محدود می‌سازند، انجام ­دهند. سپس تفسیر فردی و طرح‌ریزی‌های آینده­‌های ممکن، می­ تواند ساخت روایت ­های سناریو را که احتمالاً توجه گروه را جلب می‌کنند، برانگیزاند.

 بخش دوم این نوشته: آینده نگاری راهبردی (۲)

 

عمل مسیریابی  ۲: مشارکت چندجانبه

مشارکت چندجانبه، یک فرایند ­است که از طریق تصورات منظم برای به ظهور رساندن آینده­‌های ممکن به جلو رانده شده­ است. بنابراین بستری برای ارزیابی ایده‌هایی فراهم می‌کند که به عنوان تصاویر حسی (Sensory images) و پیامدهای افتراقی پیش‌بینی‌شده­ چشم‌­اندازسازی رقابتی و بدیل آینده، پدیدار می­‌شوند. در این شیوه، مشارکت چندجانبه به عنوان یک اجتماع برای  نقش­ آفرینان عمل می­‌کند تا نگرانی‌ها، امیدها، ترس­ ها و مفهوم‌سازی­‌های ذهنی مبهم خود را از انتظارات آینده خود به اشتراک بگذارند.

شدت این بحث‌های آزاد ممکن است وابسته به این باشد که این روایت تا چه حد مفروضات موجود و مدل‌های ذهنی جمعِ دخیل در اقدامات مفروض، تازگی یا ماهیت در هم­ گسیخته این ایده و تأثیر مورد انتظار آن را به چالش می­ کشد. درحالی که تأثیر یک آینده پیش‌­بینی شده ممکن است امکان‌پذیری یا ماندگاری یک چشم‌­انداز ایده‌­آل ­سازی شده را محدود نماید، مذاکراتِ متعاقب آن ممکن است آینده­‌گرا، بی­ انتها و مؤثر باشند و به واسطه آن‌چه می­‌تواند به عنوان پیش‌فرض‌های فرهنگی و یک تعامل اجتماعی سودمندِ متقابل توصیف شود، پیش ­برده شوند؛ که به نوبه خود به عنوان یک رسانه پویا عمل می‌­کند که ممکن است از طریق اقدامات نقش‌­آفرینان و «چشم‌اندازهای» بدیل به تدریج ظهور یابند.

شبیه‌سازی داخلی ( Inter-simulations) مکرر بالقوه و واکنش‌های مشخص ­کننده­ ارائه ایده­‌ها یا نقطه نظرات، تنها در ­مورد نوبت‌‌گیری آن­‌ها برای صحبت­ کردن یا به اشتراک گذاشتن افکارشان نیست. بلکه استدلال­‌کنندگان، تعابیر موجز، توجیهات و تلویحات ممکنِ ایده‌های خود را در خصوص آینده بیان می‌نمایند. موضوع اصلی، ساختاربندی زمانی و تجدید ساختار مواضع است؛ یعنی ساخت روایت­‌هایی که قادر به بهبود نظم اجتماعی موجود و اقدام جمعی گروه هستند.

گرچه این بحث­‌های آزاد ممکن است به تیم‌ها کمک کند که ایده‌های انتقادی، متضاد و ظاهراً نامربوط را به صورتی خلاقانه در قالب نسخه­‌های منسجم یک آینده دلخواه نوظهور با هم درآمیزند، باید در نظر داشت که منافع پنهان، خصوصیات برجسته و جهت­ گیری­‌های سیاسی افراد ممکن است بر دیدگاه‌های ایشان و از آن طریق بر ظهور ایده‌ها و مباحثات بدیل تأثیر گذارد. نقش‌­آفرینان به منظور ارائه یک پیامد ایده‌­آل­‌سازی شده، ممکن است به مرحله بعد بروند، جایی‌که محدودیت­‌ها و اثربخشی‌های امکان‌های مشخص ­شده به شکل پیشنهادات و حدسیات، به منظور اثبات امکان‌­پذیری در عمل؛ مفهوم‌سازی مجدد، آزمایش و ارزیابی شده‌اند.

 

عمل مسیریابی ۳: به کارگیری تکنیک‌های آینده ­نگاری تحلیلی

طی این مرحله، زمان و تلاش صرف به کارگیری تکنیک­‌های «آینده­ نگاری» برای شناسایی امکان­‌های بالقوه و محدودیت­‌هایی که طی بخش مشارکت چندجانبه شناسایی شده‌­اند، می شوند. این مرحله تداعی­ کننده یک «تونل باد» است که گستره سناریوهای پذیرفتنی را می ­سنجد و به­ طور خلاقانه تمامی پیامدهای درک شده­ را به صورت «دانشِ» عملیِ مرتبط و آینده­‌گرا «در­مورد پیامدهای مورد انتظارِ اقدامات مختلف» سازما‌ندهیِ مجدد می‌نماید.

مک­ کی و مک ­کرنان (MacKay and Mckiernan) با پشتیبانی از پارادایم اپیزودیک، این مرحله را به عنوان یک «آزمایش رسمی برای غافلگیری، باورپذیری و هماهنگی درونی» منطق سناریو از طریق برون‌یابی گذشته و آینده به زمان حال توصیف می‌کنند. می‌توان از طریق جلسات طوفان فکری به انتخاب تکنیک‌­ها برای ارزیابی محدودیت‌ها و امکان­‌ها دست یافت. پویایی‌شناسیِ فرایند انتخابی و اظهار یک آینده جدید، در واقع زمینه مرحله بعدی این فرایند است و آن را تعریف می­‌کند. همان­‌طور که فرض کرده‌ایم این مرحله باید به یکپارچگی بیشتر آینده­ نگاری راهبردی در یک سازمان منجر شود، چراکه برآیند اقدامات از درون همان سازمان است.

 

عمل مسیریابی ۴: تشریک مساعی و قضاوت عملی

تشریک مساعی و قضاوت عملی آخرین مرحله این فرایند است. در واقع، بیشتر یک مرحله گذرا در یک ماجراجویی است تا یک مقصد و مستلزم آن است که اعضای سازمان از طریق قضاوت عملی روی یک مسیر انتخابی از میان مسیرهای بدیلی که در اختیار دارند، به تدریج به یک اتفاق آرا دست یابند. در این مرحله، یک مسیر جدید به آینده تعیین، شناسایی و اختیار شده ­است. اظهار یک آینده جدید، تخصیص منابع جمعی را تقویت می‌نماید. این مرحله توضیح و بیان مؤثر هدف را مقدور می­‌سازد. در واقع، این مرحله همان است که تصویب اقدام آینده ­نگارانه را ممکن می‌سازد.

به­ طرز قابل ملاحظه‌ای، مسیر اختیار­شده ممکن است در این مرحله مشروع و همگن گردد و اعضای سازمان را قادر به تولید یک تفسیر مشترک و احتمالاً یک زبان مشترک نماید. با این وجود، این همان نقطه‌­ای است که ممکن است در آن تفاوت‌ها در عقاید و تصاویر افتراقی آینده مشخص شوند. نکته جالب در­مورد این مرحله آن است که آن‌چه را که می‌­تواند بن‌بست نامیده شود، تولید نمی‌­کند. به این خاطر که در گام گذاشتن به مسیر دلخواه، بناست یک آینده جدید شناسایی شود، که به تدریج با امکان‌ها و محدودیت­‌های جدید ظاهر می­‌شود.

این اتفاق به این دلیل ممکن است بیفتد که این آینده دلخواه هنوز در این مرحله تعیین نشده ­است و همین‌­طور گشوده خواهد ماند و راهبردهایی را که قادر به آغاز یک زنجیره علّی است، برخواهد انگیخت تا یک امکان به­ خصوص تحقق یابد. بنابراین، آینده ­نگاری راهبردی هرگز به ­طور کامل به تعادل نمی­‌رسد، حتی اگر با یک برنامه مسلم از تغییر دلخواه آغاز گردد.

آینده نگاری راهبردی

 

و نهایتاً…

نوشتار حاضر با این فرض آغاز شد که آینده­ نگاری راهبردی به عنوان یک فعالیت توسط محققان و مشاوران مدیریت ایجاد شده و توسعه یافته ­است. نوشتار حاضر به  تفکر که آینده نگاری استراتژیک به عنوان یک فعالیت سازمانی انعطاف‌پذیرِ پیوسته که به تدریج در سازمان‌دهی روزمره ظاهر می‌­شود نسبت به یک فرایند خطی متوالی با یک نقطه پایانِ مشخص در انتها که توسط مشاوران خارجی سازمان طرح‌ریزی می شود، برتری می­‌دهد. با الهام گرفتن از یک نگاه عملیاتی، آینده­ نگاری راهبردی را به عنوان یک عمل روزمره که در فعالیت­‌های روزمره نقش‌آفرینان سازمانی ایفای نقش می­ کند، ترسیم می­ نماییم.

ما آنچه را که چارچوب عمل زمینه ­ای «مسیریابی» می ­نامیم (یک فرایند چهار مرحله ای شامل معنابخشی دورنگرانه، مشارکت چندجانبه، به کارگیری روش‌شناسی­‌های آینده‌اندیشی و تشریک مساعی و قضاوت عملی) توسعه داده‌ا­یم. قصد ما گسترش درک خود از این موضوع است که چگونه آینده­‌نگاری راهبردی ممکن است در یک سازمان در فرایندی از شدن پدیدار شود که آن را به­ طور کامل‌تر در فعالیت‌های مؤثر، امور عادی و فرهنگ سازمانی بسط خواهد داد و از این­‌رو این ظهور سازمانی به کنش­‌ها در مقابل مداخله‌های اپیزودیک بیرونی جامه عمل می‌پوشاند.

ما نشان می­‌دهیم که پاسخگویی منطقی آینده ­نگاری راهبردی در عمل، در تعاملات اجتماعی پیوسته  قرار دارد. در این کار، ما به دنبال عرضه چشم‌­انداز جدیدی هستیم که ادراک ما از آینده‌­نگاری در سازمان‌ها را گسترش می‌دهد. این پارادایم جدید، همان­‌طور که مطرح ­شده ­است، هیچ تلاشی برای جایگزینی یا بی‌اعتبار کردن پارادایم قبلی انجام نمی‌­دهد؛ درعوض، پارادایم اول را  به منظور تقویت ادراک ما از این‌که چگونه آینده‌نگاری راهبردی در عمل ممکن است از طریق فرایندهای پیوسته، «تشکیل، بازتولید، تطبیق و تعیین»­ شده باشد، تکمیل می‌­سازد. چارچوب چهار مرحله‌ای ما یک مکانیزم مفید برای قاب­‌بندی یک پژوهش وسیع در حوزه آینده‌­نگاری راهبردی فراهم می‌­سازد اما هم‌چنین به منظور یادآوری به محققان که چگونه مشارکت ایشان به کل پیوند می‌خورد، عمل می‌­کند.

پژوهش حاضر، به ادبیات موجود آینده نگاری راهبردی کمک می­‌کند و ادبیات نوظهور تازه­‌تر در این­ باره از طریق تبیین اینکه چگونه آینده‌نگاری راهبردی در قالب استراتژی­‌سازی اساساً از درون سازمان پدیدار می­‌شود، توجهات را به سوی نظریه­‌پردازی آینده ­نگاری راهبردی به عنوان یک عمل اجتماعی سوق داده­ است (نگاهی حیاتی که هنوز تحت بررسی باقی مانده­ است).

از این منظر، سهم اساسی این مقاله ارائه یک جایگزین برای تفاسیر منطق‌گرایانه آینده­ نگاری راهبردی است که به تدریج بر مطالعات آینده ­نگاری سیطره یافته‌اند­، و نیز جلب توجه به غفلت محققان از شیوه­‌های تخیلی و جدیدِ سازماندهی آینده ­نگاری راهبردی. گذشته از این، در دنیای سازمانی ما جاییکه بارها با اقدامات «آینده ­نگارانه» فرا­فردی «مدیران اسطوره­‌ای» و «اعمال» تیم ­های مدیریتی درجه یک، به عنوان موقعیت هستی‌شناختی برای ظهور آینده‌­نگاری سازمانی رفتار شده ­است، پژوهش ما از محدودیت­‌های نظری مسلم فراتر می­ رود تا بینشی ارائه کند از اینکه چگونه مشروعیت اقدامات سازمان‌دهی روزمره­ اعضای سازمان «معمولی» که اغلب در سلسله مراتب سازمانی پایین­ تر قرار داشتند، ممکن است به آینده‌­نگاری راهبردی کمک کند.

به علاوه، تلاش ما برای ترسیم آینده‌نگاری راهبردی به عنوان یک عمل اجتماعی شامل کنش تخیل خلاق است که ممکن است ابزار تشخیصی مفیدی برای گشودن موقعیت آینده‌­نگارانه سازمان‌ها و باز­کردن راه­ های بالقوه ه­ای باشد که در آن آینده‌نگاری راهبردی می ­تواند در عمل، نیرویی تازه بگیرد و ترویج گردد. چارچوب سازماندهی ما همچنین فرصت‌های بالقوه برای پژوهش نظری و تجربیِ بیشتر را نسبت به اقدامات سازمان‌دهی که دارای پتانسیل ممانعت از ظهور خلاق آینده‌نگاری راهبردی در سازماندهی روزمره هستند، مشخص می­‌کند.

گرچه ممکن است کار نظری بیش‌تری برای تطبیق این چارچوب با بافتارهای محیطیِ مشخص مورد نیاز باشد، پژوهش‌های آتی می‌تواند فراتر رود تا به تبیین و بررسی فعالیت‌های سازمان‌دهی متداولی بپردازد که دارای پتانسیل اختیار دادن (یا تحمیل نمودن) ظهور آینده‌نگاری راهبردی در گروه‌های راهبردی هستند، مواردی هم‌چون تیم­‌های نوآوری که اقدامات آن­‌ها می‌توانند تأثیری مستقیم و معنادار بر خلق ارزش پایدار داشته باشند.

ایده آینده ­نگاری راهبردی ما یک فعالیت سازمانی پویاتر را پیشنهاد می‌دهد اما فعالیتی که ما در مورد آن نسبتاً کم می‌­دانیم. از این‌­رو، طرفدار توجه به پژوهش آینده برای ادراک فرایندهای ضمنی هستیم که از طریق آن مدیران می‌­توانند اقدامات خود را به منظور القای آینده ­نگاری راهبردی در سازمان‌­های خود بهبود بخشند. درحال حاضر، انتظار چشم‌­پوشی از مداخله‌های اپیزودیک را نداریم؛ اما باور داریم که نوشتار ما می‌تواند هم به محققان آینده‌نگاری و هم به کنش‌گرایان کمک نماید تا منطق و پویایی آینده‌­نگاری راهبردی را بهتر از یک رفتار موقتی درک کنند.

این مقاله می‌تواند زمینه پژوهش جدیدی باشد برای آن‌هایی که مخصوصاً به حوزه مطالعات اجتماعی در سازمان علاقه دارند. این که تحت چه ساز و کاری آینده‌نگاری راهبردی می‌تواند در درون بافتار یک سازمان ایجاد شود و در یک فرایند شدن پیوسته قرار گیرد؟ اینکه به لحاظ روانشناسی اجتماعی چه عواملی برانگیزاننده انسان‌ها برای مشارکت در یک فعالیت معطوف به آینده هستند؟ و هم‌چنین بررسی نقش فرهنگ سازمانی در فعالیت‌های آینده‌نگاری استراتژیک و مباحثی از این دست می‌توانند موضوع پژوهش‌های آتی آینده‌پژوهان قرار گیرند.

در نهایت لازم می دانم از سرکار خانم بهادر که در ترجمه این مقاله کمک بسیاری کرده اند و همچنین جناب آقای یوسفی که وقت زیادی برای خواندن مطالب این وب سایت می گذارند و نظراتشان همیشه منجر به بهبود شده است، تشکر کنم.

منبع: Organizing strategic foresight: A contextual practice Of way finding

۴ دیدگاه‌ها

  1. ابراهیم زاده

    با سلام و خسته نباشید.
    شما ایمیلتون رو (که در بخش تماس با من گذاشتید) چک نمی کنید؟
    من براتون ایمیلی فرستادم ممنون میشم جواب بدین. 🙂

    پاسخ
  2. محسن طاهری

    سلام شما برای بنده پیامی نفرستادید. در هر حال من از طریق ایمیل شخصی در خدمت شما هستم.

    پاسخ
  3. مهسا

    ببخشید میتونم بپرسم اگه کسی یه فرمول جدید کشف کنه باید چی کار کنه؟؟ممنون میشم راهنماییم کنید!!;-)

    پاسخ
    • محسن طاهری

      سلام
      دقیقا نمی دونم چرا شما اینجا این سوال رو مطرح کردید
      ولی موفق باشید
      🙂

      پاسخ

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *