چرا شرکتهای بزرگی مثل نوکیا یا کداک که روزی فرمانروای بلامنازع صنعت خود بودند، ناگهان از اوج به زیر کشیده شدند؟ پاسخ کلیشهای معمولاً این است: «آنها نتوانستند آینده را ببینند.» اما حقیقت پیچیدهتر است. مشکل فقط «ندیدن آینده» نبود، بلکه «ندیدن کامل تصویر» بود. گاهی آنقدر به افقهای دور و احتمالات آینده خیره میشویم که چالهی جلوی پایمان را نمیبینیم و گاهی آنقدر درگیر رقابتهای روزمره و جزئیات تاکتیکی میشویم که فراموش میکنیم جاده به کلی در حال تغییر مسیر است.
مطالعه بیشتر: آینده نگاری در شرکت نوکیا
موفقیت پایدار، نه در نگاه با تلسکوپ به افقهای دور (آینده پژوهی صِرف) و نه در نگاه با میکروسکوپ به زمین زیر پا (هوش رقابتی صِرف) است، بلکه در هنرمندیِ ترکیب این دو نگاه نهفته است. این یک همافزایی قدرتمند است؛ روایتی از اینکه چگونه «آینده پژوهی» و «هوش رقابتی» مانند دو بال، یک سازمان را برای پرواز در آسمان پرتلاطم و غیرقابل پیشبینی کسبوکار توانمند میسازند.
آینده پژوهی: ترسیم نقشههای ممکن برای فردا
آینده پژوهی یک تلاش نظاممند برای نگاه به آیندههای بلندمدت و استخراج نتایجی برای تصمیمگیریهای امروز است. برخلاف پیشبینی که سعی در تعیین یک آینده قطعی دارد، آینده پژوهی بر این باور است که آیندههای متعددی امکانپذیر هستند. هدف این رشته، شناسایی روندهای نوظهور، علائم ضعیف تغییر و نیروهای محرکی است که میتوانند جهان ما را شکل دهند. در واقع، آینده پژوهی مانند یک تلسکوپ عمل میکند؛ به ما اجازه میدهد تا از محدودهی حال فراتر رفته و سناریوهای مختلفی را که ممکن است در ۱۰، ۲۰ یا حتی ۵۰ سال آینده رخ دهند، بررسی کنیم. این رویکرد که معمولاً بیرون به درون (Outside-in) توصیف میشود، با تحلیل محیط کلان آغاز شده و سپس تأثیرات آن را بر سازمان بررسی میکند تا به آمادگی برای هر آینده ممکنی دست یابد.
هوش رقابتی: ذرهبینی برای امروز و فردای نزدیک
در طرف دیگر این طیف، هوش رقابتی قرار دارد. هوش رقابتی یک فرآیند ساختاریافته برای جمعآوری و تحلیل اطلاعات درباره محیط رقابتی است تا عملکرد سازمان بهبود یابد. تمرکز اصلی آن بر شناخت دقیق رقبا، مشتریان، روندهای بازار و فناوریهای فعلی است. هوش رقابتی معمولاً یک افق زمانی کوتاهتر، از حال حاضر تا حدود پنج سال آینده را پوشش میدهد. این رشته با رویکرد «درون به بیرون – (Inside-Out)» عمل میکند؛ یعنی با استراتژی فعلی سازمان شروع کرده و به دنبال اطلاعاتی میگردد که اجرای موفق آن را تضمین یا تهدید کند. هوش رقابتی مانند یک رادار دقیق عمل میکند که کشتی سازمان را از برخورد با موانع پیشبینینشده در مسیر فعلیاش محافظت مینماید.
همافزایی قدرتمند: چرا این دو به یکدیگر نیاز دارند؟
تفاوت اصلی این دو در افق زمانی و زاویه دیدشان نهفته است و همین تفاوت، آنها را به مکملهای بینظیری برای یکدیگر تبدیل میکند. آینده پژوهی تصویری کلان و بلندمدت از مقصدهای احتمالی ارائه میدهد، در حالی که هوش رقابتی جزئیات تاکتیکی و اطلاعات لازم برای پیمودن مسیر روزمره را فراهم میآورد.
تصور کنید شما کاپیتان یک کشتی هستید. آینده پژوهی نمودارهای دریایی و الگوهای آبوهوایی بلندمدت را در اختیار شما قرار میدهد تا بهترین مسیر کلی را برای رسیدن به قارهای دوردست انتخاب کنید. از سوی دیگر، هوش رقابتی رادار کشتی شماست که کشتیهای دیگر، کوههای یخ و طوفانهای نزدیک را شناسایی میکند تا بتوانید در لحظه بهترین تصمیم را برای جلوگیری از برخورد بگیرید. بدون آینده پژوهی، ممکن است در بهترین مسیر برای رسیدن به یک مقصد بیارزش حرکت کنید و بدون هوش رقابتی، ممکن است هرگز به مقصد نرسید.
این همافزایی در دنیای حرفهای به سرعت در حال گسترش است. انجمنهای تخصصی این دو حوزه همکاریهای نزدیکی را آغاز کردهاند و شرکتهای پیشرو در حال ادغام خدمات آینده پژوهی و هوش رقابتی هستند تا به مشتریان خود «هوشمندی آیندهنگر (Futures Intelligence)» ارائه دهند.
مطالعه بیشتر: آیندهنگاری استراتژیک و هوش رقابتی: دو ابزار مکمل برای تصمیمگیری هوشمندانه در آینده
یک شکاف حیاتی و یک فرصت بزرگ
با وجود این همگرایی روزافزون در سطح حرفهای، جالب است که در دنیای آکادمیک این دو حوزه اغلب به صورت مجزا بررسی میشوند. این موضوع یک شکاف دانشی مشهود و در عین حال یک فرصت طلایی برای پژوهشگران و استراتژیستها ایجاد کرده است بنابراین لازم است به این پرسشها عمیقتر پرداخته شود:
چگونه میتوان واحدهای آینده پژوهی و هوش رقابتی را در یک سازمان به طور مؤثر هماهنگ کرد؟
سازوکار بهینه برای همکاری آنها چیست؟
هر کدام از این دو حوزه چه تکنیکها و روشهایی را میتوانند از دیگری بیاموزند تا کارآمدتر شوند؟
آینده از آنِ سازمانهای یکپارچهنگر است
در نهایت، پیام کلیدی روشن است: برای بقا و شکوفایی در جهانی که عدم قطعیت ویژگی اصلی آن است، تکیه بر یک چشمانداز به تنهایی کافی نیست. سازمانهایی که میتوانند نگاه بلندمدت و استراتژیک آینده پژوهی را با هوشیاری تاکتیکی و آگاهی لحظهای هوش رقابتی ترکیب کنند، نه تنها برای آینده آماده میشوند، بلکه توانایی شکل دادن به آن را نیز پیدا میکنند. این رقص هماهنگ بین دیدن دوردستها و پیمودن مسیر حال، کلید موفقیت در قرن بیست و یکم است.
منبع : ScienceDirect

دیدگاهتان را بنویسید