تصور کنید دو گروه از متخصصان برای برنامهریزی آینده یک شهر بزرگ دور هم جمع شدهاند. گروه اول، غرق در خلاقیت، سناریوهای شگفتانگیزی از آینده مینویسند؛ ماشینهای پرنده، اقتصادهای کاملاً خودکار و جوامع بدون کربن. ایدههایشان الهامبخش است، اما هیچکس نمیداند چگونه باید به آنها رسید. گروه دوم، کاملاً عملگرا، روی مشکلات امروز تمرکز کردهاند. آنها برنامههای دقیقی برای حل بحران مسکن و ترافیک تدوین میکنند، اما نگاهشان فراتر از پنج سال آینده نمیرود و در برابر تغییرات غیرمنتظره آسیبپذیرند.
مطالعه بیشتر: آینده پژوهی کلانشهرهای آینده
چالش همیشگی در برنامهریزی برای آینده
برای دههها، مدیران و سیاستگذاران با دو رویکرد اصلی برای آینده نگاری مواجه بودهاند که هرکدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند:
- سناریونگاری اکتشافی (Exploratory Scenario Planning): این رویکرد مانند یک طوفان فکری کنترل شده است. هدف آن کشف آیندههای ممکنِ متعدد است، از بهترین تا بدترین حالت. این روش خلاقیت را شکوفا میسازد و به سازمانها کمک میکند تا برای رویدادهای غیرمنتظره آماده شوند. اما مشکل کجاست؟ اغلب این سناریوها آنقدر تئوریک و انتزاعی باقی میمانند که در نهایت به گزارشی زیبا در قفسه کتابخانه تبدیل میشوند و راهنمای عملی مشخصی ارائه نمیدهند.
مطالعه بیشتر : آینده پژوهی؛ آمادگی برای رویدادهای غیرقابل پیشبینی
- سیاستهای ماموریت محور (Mission-Oriented Policies): این رویکرد که توسط اقتصاددانی به نام «ماریانا مازوکاتو» (Mariana Mazzucato) محبوبیت یافت، بر تعریف «ماموریتهای» بزرگ و الهامبخش تمرکز دارد (مانند فرود انسان بر روی ماه). این روش در ایجاد تمرکز، بسیج منابع و دستیابی به اهداف مشخص فوقالعاده است. اما نقطه ضعف آن چیست؟ این رویکرد ممکن است بیش از حد بر زمان حال و اهداف کوتاهمدت متمرکز شود و سازمان را در برابر تغییرات بلندمدت و کلانروندها کور کند.
بنابراین، ما از یک سو خلاقیتی داریم که به عمل نمیانجامد و از سوی دیگر، عملی که فاقد دید بلندمدت و تخیل است. سناریوهای ماموریت محور دقیقاً برای پر کردن همین شکاف طراحی شدهاند.
معرفی سناریوهای ماموریت محور
سناریوهای ماموریت محور یک چارچوب ترکیبی است که قدرت خلاقانه سناریونگاری را با تمرکز استراتژیک سیاستهای ماموریت محور ادغام میکند. این روش، حاصل تلفیق دو ایده بزرگ است:
- چهار آینده جیم دیتور (Jim Dator’s Four Futures): یک روش کلاسیک در سناریونگاری که آینده را از طریق چهار کهنالگوی اصلی بررسی میکند: رشد مداوم، فروپاشی، نظم و انضباط و تحول. این کار به ما کمک میکند تا فراتر از پیشبینیهای خطی فکر کنیم.
- رویکرد ماموریت محور مازوکاتو (Mazzucato’s Mission-Oriented Approach): چارچوبی برای تبدیل چالشهای بزرگ اجتماعی به ماموریتهای مشخص، قابل اندازهگیری و الهامبخش که نیازمند همکاری بخشهای دولتی و خصوصی است.
به زبان ساده، سناریوهای ماموریت محور ابتدا از شما میخواهند که با خلاقیت تمام، آیندههای مختلف (حتی آیندههای ناخوشایند) را تصور کنید و سپس از دل این تصورات، یک «چشمانداز مطلوب» انتخاب کرده و آن را به ماموریتها و اقدامات عملی و گامبهگام تبدیل کنید. این رویکرد مانند داشتن یک تلسکوپ قدرتمند برای دیدن دوردستها و یک قطبنمای دقیق برای حرکت در مسیر است
مطالعه بیشتر: فرآیند سناریونگاری در آینده پژوهی
این روش چگونه کار میکند؟ سفری در سه مرحله
بر اساس تجربه پروژه «تورین ۲۰۳۰» که در ایتالیا اجرا شد، این متدولوژی در یک فرآیند سه مرحلهای و ده قدمی پیادهسازی میشود. بیایید این سفر را به صورت ساده مرور کنیم:
مرحله اول: شناسایی (تعیین رهنگاشت)
در این مرحله، پایهها را محکم میکنیم. هدف، تعریف دقیق مسئله و ایجاد یک درک مشترک میان همه شرکتکنندگان است.
- قدمها: انتخاب موضوعات کانونی (مثلاً آینده حملونقل شهری)، پیوند دادن آن به چالشهای جهانی (مانند اهداف توسعه پایدار سازمان ملل)، تحلیل گذشته و درک نقاط قوت و ضعف امروز و در نهایت، تعیین یک افق زمانی مشخص (مثلاً ۱۰ ساله).
مرحله دوم: واگرایی (پرواز خلاقیت)
اینجا مرحله طوفان فکری و کاوش است. هدف، تولید ایدهها و روایتهای متنوع از آینده است، نه انتخاب بهترین ایده.
- قدمها: با استفاده از کهنالگوهای چهارگانه دیتور (رشد، فروپاشی، نظم و تحول)، تیمها شروع به نوشتن سناریوهای مختلف میکنند. چه میشود اگر فناوری همه مشکلات را حل کند (رشد)؟ چه میشود اگر یک بحران زیستمحیطی همه چیز را مختل کند (فروپاشی)؟ در این مرحله، تمام ایدهها، حتی ایدههای عجیب، ارزشمند هستند، زیرا به ما کمک میکنند آمادگی بیشتری پیدا کنیم.
مرحله سوم: همگرایی (از رویا تا واقعیت)
اکنون زمان آن است که از دنیای تخیل به دنیای عمل بازگردیم. در این مرحله، خلاقیت به استراتژی تبدیل میشود.
- قدمها: از میان سناریوهای نوشته شده، عناصر مطلوب استخراج و یک «چشمانداز آینده مرجح» و مشترک ساخته میشود. سپس این چشمانداز بزرگ با استفاده از چارچوب مازوکاتو به «ماموریتهای» روشن و جسورانه تقسیم میشود (مثلاً: «تا سال ۲۰۳۵، تورین به شهری با حملونقل عمومی کاملاً پاک و هوشمند تبدیل میشود»). در نهایت، برای هر ماموریت، بخشهای مسئول و پروژههای عملیاتی مشخص میشوند.
این روش، آینده پژوهی را از یک تمرین آکادمیک به یک ابزار قدرتمند برای سیاستگذاری تبدیل میکند. سناریوهای ماموریت محور فقط به ما نمیگویند که آینده ممکن است چگونه باشد، بلکه به ما کمک میکنند تا آیندهای را که میخواهیم، فعالانه بسازیم. این رویکرد به جای آنکه ما را به تماشاگران منفعل آینده تبدیل کند، ما را در جایگاه معماران آینده قرار میدهد و این، بزرگترین دستاورد آن است. شما برای شهر یا سازمان خود چه ماموریتی تعریف میکنید؟
منبع: emerald

دیدگاهتان را بنویسید