جهانی شدن و پیشرفتهای عملی آینده پژوهی بین دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۹۰ میلادی
آینده پژوهی در دهه ۱۹۷۰ میلادی تا حدودی کمتر بر سناریوهای جنگ سرد متمرکز شد. گابور (Gabor, 1972) احتمال وقوع درگیری هستهای را صفر ارزیابی کرد و در عوض توجه را به راهحلهایی برای مشکلات عمیق اجتماعی جلب کرد. در آن زمان، تاکید آینده پژوهی بر تسریع جهانی شدن، سناریوهای آیندهی جهان و تحولات اجتماعی بود. به گفته سون (Son, 2015)، آینده پژوهی در دهه ۱۹۷۰ میلادی را میتوان با گفتمانهای جهانی که عمدتاً بر آیندههای جهانی، توسعهی آیندههای هنجاری و نفوذ عمیقتر آینده پژوهی به حوزه کسب و کار متمرکزاند، مشخص کرد.
آینده اندیشی نیز در این دوره در تدوین استراتژی شرکت محبوبیت پیدا کرد. درور (Dror, 1970) معتقد بود که آینده پژوهی میتواند به طور قابل توجهی به مدیریت استراتژیک شرکت با الهام بخشیدن به توسعهی ذهنیتهای جدید و ارائهی ورودیهای لازم برای تصمیمگیری کمک کند. سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (United Nations Industrial Development Organization: UNIDO) یک کتابچهی راهنمای بسیار دقیق از آیندهنگری فناوری برای شرکتها منتشر کرد که حاوی روشهای آیندهنگری و برنامهریزی استراتژیک به منظور مدیریت چالشهای یک محیط نامشخص بود (UNIDO, 2005). آیندهنگری نیز به میزان قابل توجهی به عنوان تاثیر آینده پژوهی در سیستمهای نوآوری نشان داده شده است (Havas and Weber, 2017).
دگرگونی از اقتصاد اجتماعی به جامعهی اطلاعات محور، تمرکز جریان اصلی آینده پژوهی را به توسعهی اقتصاد و جامعه فراصنعتی تغییر داد که در سه نوشتهی کلاسیک بسیار مورد توجه قرار گرفت (Toffler, 1970,1980; Bell, 1976). تصاویر مثبت و منفی آینده از جوامع فراصنعتی متعاقباً در چهار سناریوی برجسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (Marien and Jennings, 1989). احتمالاً تحولآفرینترین رویکرد در مورد تأثیر فناوری اطلاعات (IT) بر جامعه و بشریت توسط کورزویل (Kurzweil, 1999) منتشر شد.
یک نوشتهی کلاسیک دیگر با نام محدودیتهای رشد (Limits to Growth) که از پرفروشترین متون بود، توسط میدوز و همکاران منتشر شد (Meadows et al., 1972) که تجدید نظرهای بعدی را در بیست (۱۹۹۲) و سی و دو سال (۲۰۰۴) بعد (Meadows et al., 1992, 2004) به دنبال داشت. باشگاه رم که در سال ۱۹۶۸ تأسیس شد، توجه را به خطرات ناشی از وضعیت موجود از طریق شبیهسازیهای رایانهای جلب کرد. بنابراین اولویت بر روی محدودیتهای ظرفیت جهان برای پایداری در نتیجه رشد بیش از حد جمعیت، مصرف منابع و آلودگی محیط زیست قرار گرفت. ایدهی تشکیل باشگاه رم مبتنی بر مفهوم «پروبلماتیک (problematic)» پچی (Peccei) بود که در آن نگاه کردن به مشکلات بشریت به طور مجزا و غیرسیستمی محکوم به شکست تلقی میشد (Facioni and Paura, 2022).
روششناسی جدید برای توسعه جایگزینهای آینده برای امنیت، روند جمعیت، فجایع زیستمحیطی و تفاوتهای بین نیمکره شمالی و جنوبی به ویژگیهای مشترک تاریخ آینده پژوهی تبدیل شد (Beres and Targ, 1975). آنها روشهای معرفتشناختی، هستیشناختی، اقتصادی و فناوری را به کار گرفتند. اعضای باشگاه رم در سال ۱۹۷۴ میلادی بر نواقص اولین مدل جهانی خود غلبه کردند، که در آن، برخلاف یک دید اولیهی جهاننگر، جهان به ده منطقه مجزا تقسیم شده بود. بنابراین، این مدل با ایجاد امکان برای کشف جایگزینهای آینده، انعطافپذیرتر شد (Mesarovic and Pestel, 1974).
برخلاف گزارشهای قبلی ارائه شده به باشگاه رم، تینبرگن (Tinbergen, 1976) بر توسعه، توزیع و بهبود سطح رفاه که مستلزم رشد اقتصادی معقولی است، تأکید کرد. لئونتیف (Leontief, 1977) جنبههای زیستمحیطی اقتصاد جهانی آینده، از جمله مجموعهای از پیشبینیهای جایگزین از سناریوهای جمعیتی، اقتصادی و زیستمحیطی برای جهان در دهههای بعدی را مورد مطالعه قرار داد. طبق نظر هیرش (Hirsch, 1978)، رشد در واقع محدودیتهایی دارد. با این حال، آن ها به عوامل اجتماعی بستگی دارند، نه عوامل فیزیکی. بوتکین و همکاران (Botkin et al., 1979) به شکلهای جدید یادگیری و آموزش برای رویارویی با مسائل جهانی به منظور پر کردن شکاف بین پیچیدگی و خطرات مسائل جهانی که ظرفیت توسعه کافی برای رویارویی با آنها را ندارند، اهمیت ویژهای میدهد. تحقیقات بعدی در مورد اقتصاد آبی نشان داد که فرآیندهای صنعتی را میتوان برای استفاده از فناوریهای سادهتر و تمیزتر تغییر داد (Pauli, 2010).
یک سال پس از انتشار محدودیتهای رشد، یک بحران بزرگ نفتی در سال ۱۹۷۳ میلادی رخ داد که اساساً دلیل وجودی پیشبینیهای اقتصادی سنتی برای آینده را زیر سوال برد و به طور قاطع آینده اندیشی را تغییر داد (Van der Heijden, 1977). چندین دولت ملی، آژانسهای ملل متحد، دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی از پروژههای مدلسازی جهانی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی با تمرکز اصلی بر توسعهی جایگزینهای آینده برای جمعیت، منابع، آلودگی محیط زیست، فقر، صنایع و فناوریهای نوظهور حمایت کردند (Cole, 1987). در آن زمان، آینده پژوهی برای تجسم یک سیستم نهادی جهانی پدیدار شد. آینده پژوهان تاریخ توسعهی این رشته را در نشریات مختلف با تشریح کامل مفروضات و دیدگاههای خود در مورد آینده پژوهی خلاصه کردند (Marien and Jennings, 1987; Coates and Jarratt, 1989). نایسبیت (Naisbitt, 1982) به ویژه بر نقش نظارتی که توسط آینده پژوهی انجام میشود، تأکید کرد. با ارجاع به روندهای شناسایی، کاوش و پایش شده، ده ابرروند خاص برای شکل دادن به آیندهی ایالات متحده توضیح داده شد. یک تمرین تحقیقاتی مشابه در آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی تکرار شد که پس از آن ده روند بزرگ جدید شناسایی شد (Naisbitt and Aburdene, 1990). لازلو (Laszlo, 1985) با استنباط از رشد تصاعدی جمعیت و نابرابری بین غنی و فقیر، یک بحران جهانی را پیشبینی (envisaged) کرد. با این حال، همچنین انتظار میرفت که فراتر از دوره بحران، آیندهای در سطح بالاتر، قابل زندگی و از نظر فرهنگی-اجتماعی خوب، پدیدار شود.
آینده پژوهی در دهه ۱۹۹۰ میلادی به یک رشته بالغ تبدیل شده بود. طیف وسیعی از انتشارات جامع در آن زمان نتایج قبلی آینده پژوهی را ترکیب کردند و دستاوردهای ناشی از جاهطلبیهای تعریف شدهی اولیه را ارزیابی نمودند (Moll, 1991; Tough, 1991; Masini, 1993; Coates et al., 1996; Slaughter, 1996b; Kurian and Molitor, 1996). بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در دهه ۱۹۹۰ میلادی، آینده پژوهان مفاهیم نظری، اهداف، اخلاقیات، روشها، نتایج تجربی و گروههایی را در سطح جهانی به اشتراک گذاشته بودند که همه اینها در یک نشریه جامع برجسته توسط بل خلاصه شد (۲۰۰۳). با این حال، پس از آن تمایل قابل توجهی در شاخه شاخه کردن آینده پژوهی پدیدار شد (Marien, 2002).
طیف گستردهای از رویکردهای کمّی و کیفی و ابزارهای عملی در زمینهی پیشبینی در متنی جامع توسط آرمسترانگ (Armstrong, 2001) منتشر شد. اسلاتر (Slaughter, 1996a) یک چارچوب مفهومی برای پیشبرد آینده پژوهی در حوزهی ظرفیت اجتماعی ایجاد کرد. علاوه بر این، عنایت الله (Inayatullah, 1998) تلاش کرد تا تاریخ کلان را با آیندههای جایگزین پیوند دهد.
مطالعه بیشتر: انواع آینده پژوهی از نگاه سهیل عنایت الله
تاریخچهی چندین دهه کاربرد سناریونگاری در دهه ۱۹۹۰ میلادی کامل شد که عمدتاً تحت تأثیر مطالعات مدیریت استراتژیک بود. یک کتاب راهنمای روششناختی مفصل در مورد تحقق آینده اندیشی و برنامهریزی سناریو در تدوین استراتژی شرکت توسط شوارتز (Schwartz, 1996) منتشر شد که توسط ون در هایدن (Van der Heijden, 1997) به یک ترکیب مفهومی با تفکر استراتژیک گسترش یافت. مبانی آیندهاندیشی انعطاف پذیر، خلاق و استراتژیک توسط هامل و پرالهاد (Hamel and Pralahad, 1996) به منظور حفظ رقابت و دستیابی به موفقیت جهانی خلاصه شد. یک بررسی جامع از کاربرد «شگفتیسازها (wild cards)» با تأثیر بالقوهی قابل توجه بر آیندههای جهانی از طریق چندین مثال عملی توسط پیترسن (Petersen, 1997) ارائه شد. تجارب با تکنیکهای کارگاه آیندهها که به عنوان روشهای مشارکتی محبوب آیندهها عمل میکنند، توسط جونگک و مولرت (Jungk and Müllert, 1989) ارزیابی شدند. مهمترین عوامل مدیریت استراتژیک که آیندههای جهان را شکل میدهند توسط هیوز و هیلبراند (Hughes and Hillebrand, 2006) به طور عمیق مورد بحث قرار گرفتند. برای تسهیل استفادهی عملی، پایگاه دادهای از روندها و روابط متقابل در نظر گرفته شده در دسترس عموم قرار گرفت. کیم و داتور (Kim and Dator, 1999) استدلال کردند که قبل از ظهور تصمیمگیری، دولتها باید آگاهانه تلاش کنند تا خواستههای حال را با نیازهای نسلهای آینده متعادل کنند.
در دهه ۱۹۹۰ میلادی، آینده پژوهی نیز در چارچوب آینده نئولیبرالی توسعه یافت (Son, 2015). تعمیق بیشتر جهانی شدن و تحولات چشمگیر فناوری اطلاعات، همراه با خطرات تخریب محیط زیست و عدم قطعیت در جوامع جهانی، آینده پژوهی را به سمت آیندههای نئولیبرالی سوق داد. در این دوره، اسلاتر (Slaughter, 1996b) استدلال کرد که آینده پژوهی باید تمرکز بیشتری بر آینده نگاری استراتژیک داشته باشد. گذشت زمان نشان داد که این دیدگاه در دهه ۲۰۱۰ میلادی و در دوره کنونی تجلی یافته است. دستاندرکاران آینده نگاری، آینده پژوهی را با بعد برنامهریزی استراتژیک غنی کردند که عمدتاً در آینده پژوهی سنتی غایب بود.
آینده نگاری را میتوان به اشکال مختلف انجام داد. برای مثال، برنامههای آینده نگاری ملی، ابزاری برای هماهنگ کردن سیاستهای علم، فناوری و نوآوری و پاسخ به شرایط عدم قطعیت و تغییر در سطح کشور هستند (Portaleoni et al., 2013). آیندهنگاری منطقهای یک رویکرد اصلی برنامهریزی منطقهای برای افزایش توانایی مقابله با عدم قطعیت و تغییر در نظر گرفته میشود (امینی و همکاران ۲۰۲۱). آینده نگاری شرکتی مستلزم استفاده از شیوههای آینده نگاری توسط یک سازمان برای پیشرفت خود، تحقق هدف و دستیابی به موفقیت بر اساس شرایطی است که قبلاً تعریف کرده است (Marinkovi´c et al. 2022).
مطالعه بیشتر: تجربه آینده نگاری شرکتی
آینده نگاری بخشی برای الهام بخشیدن به گفتگو بین بازیگران بخش و سیستمهای نوآوری بخشی مرتبط طراحی شده است (Gaponenko 2022). آینده نگاری زیستمحیطی مطرح شده است تا راهی نظاممند برای بررسی نتایج احتمالی آیندهی مسائل زیستمحیطی نوظهور با هدف پایهریزی روشهای تصمیمگیری کنونی ارائه دهد (Bengston et al., 2012). آینده نگاری فناوری به طور گسترده به عنوان یک فعالیت سیستماتیک با هدف بررسی آیندهی بلندمدت علم، فناوری و نوآوری به منظور اتخاذ تصمیمات سیاستی آگاهانه تلقی می شود (Miles et al., 2017). در نهایت، آینده نگاری باز نشاندهنده مدلی از ابتکارات آینده نگاری اشتراکی مبتنی بر وب است (Miemis et al., 2012).
پروژه هزاره (The Millennium Project) فعالیتهای خود را در سال ۱۹۹۶ میلادی با هدف بهبود پتانسیل انسانی برای ساختن آیندهای بهتر آغاز کرد (Gordon and Glenn, 1999). این پروژه از سال ۱۹۹۷ میلادی، به طور منظم نشریه State of the Future را بهروز رسانی میکند که به طور جامع به وضعیت آیندههای جهانی می پردازد، که بسیاری از آنها به عنوان بهترین محصول آینده پژوهی سال انتخاب شدند (Glenn and Florescu, 2017). بر این اساس، پروژه هزاره مفصلترین و بررسیشدهترین مجموعه روشها و ابزارهای آینده را منتشر کرده است (Glenn and Gordon, 2009).
در راستای پیشرفتها از دیدگاه فرارشتهای در سطح جهانی، دانشگاههای بیشتری آینده پژوهی را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا در مجموعه آموزشی خود گنجاندهاند. اولین دورهی دانشگاهی در زمینهی آینده پژوهی با عنوان «تغییر اجتماعی و آینده» توسط تافلر در سال ۱۹۶۶ در مدرسهی جدید تحقیقات اجتماعی (New School for Social Research) (Bell, 2003) ارائه شد و اولین دورهی دکترا در سال ۱۹۶۹ میلادی در دانشگاه ماساچوست آغاز شد (Oliver, 1998). اولین برنامهی کارشناسی ارشد در آینده پژوهی در سال ۱۹۷۵ میلادی در دانشگاه هیوستون در کلیرلیک (Houston, Clear Lake) آغاز شد. در سال ۲۰۰۷ میلادی به دلیل تحولات مداخلهای که قبلاً در این رشته بحث شده بود به «آینده نگاری» تغییر نام داد (Bishop and Hines, 2012). اولین دورهی کارشناسی ارشد آیندهها در اروپا در سال ۲۰۱۰ میلادی در دانشگاه آزاد برلین (آلمان) راهاندازی و سپس توسط دانشگاه تورکو (فنلاند) در سال ۲۰۱۲ میلادی دنبال شد. تجارب و چالشهای آموزشی به طور جامع توسط دیتور (Dator, 2002) مورد ارزیابی قرار گرفت. از این مطالعه میتوان نتیجه گرفت که اساس دانش نظری، روش شناختی و عملی این رشته نیز در برنامههای درسی مستند بین المللی ظاهر میشود و در نتیجه مجموعهی ادبیات دانشگاهی در مورد آینده پژوهی را غنی میکند.
ادامه در داستان آینده پژوهی روایت چهارم
۰ دیدگاه