بسیاری از شما با مدل استعاریِ کوه یخ (Iceberg) آشنا هستید، که رویدادهای درک شده در جهان خارج را به سادگی به عنوان بخش قابل رویتی از کوه یخِ بسیار بزرگتر که قسمت بیشتر آن در زیر آب پنهان شده، به تصویر میکشد. الگوها و روندها به عنوان قسمت غوطهور در زیر خط آب قرار دارند، در حالی که عوامل کلیدی و بنیادى سیستم به عنوان بخشی عمیقتر و دیده نشدهتر از کوه یخ در نظر گرفته میشوند.
بعضی از نسخهها همچنین شامل (مدلهای ذهنی) به عنوان یک بخش حتی عمیقتر و طبعاً ناملموستر و پنهانتر از کوه یخ هستند. این استعاره خاص، یک دیدگاه بسیار مفید برای ایدهی (عمق دادن) در هر رویکرد تحلیلی یا تفسیری است. بازشناسی تأثیرات عِلّی بنیادین عمیقتر، بینشی در وضعیتِ در حال تجربه، تأمین میکند.
تفکر لایه ای در آینده پژوهی
ریچارد اسلاتر تعدادی از لایههای عمیق در تفکر آینده را توضیح داده است. او معمولاً سه یا چهار سطح اصلی را متمایز میکند: ۱.پاپ (Pop)؛ ۲.مسئله محور؛ ۳.حیاتی؛ و ۴.معرفتشناسانه. اسلاتر بالاترین لایه (پاپ) را به عنوان یک درکِ تا حدودی پرداخت شده و عمدتاً سطحی از مسئلهی آتی مشخص میکند. سطح مسئلهمحور جایی است که در آن یک درک عمیقتر از مسئله مدنظر است و انجام کار جدیتری به عهده گرفته شده است. پایینتر از این (سطح بحرانی) جایی است که در آن تأثیر جهانبینیها مورد بررسی قرار گرفته و در عمیقترین سطح (معرفتشناختی) ماهیت ایجاد دانش مدنظر قرار میگیرد که به وضوح تأثیری قوی بر ماهیت و خصوصیات جهانبینی ما و همینطور شالودههای بنیادین اقدامات آینده دارد.
سهیل عنایتالله، با الهام از طرح اسلاتر و البته اندیشمندان دیگر مانند فوکو، روش تحلیل لایهای عِلّی را توسعه داد. روشی که برای گشودن پیشفرضهای بررسینشده در تفکر مفید است. عنایت الله این لایهبندی را به شرح زیر مفهومسازی میکند: ابتدا لیتانی (Litany) که دیدگاههای استاندارد و گستردهای به مشکل یا مسئلهی مورد نگرانی ارائه میدهد. دوم، سطح عوامل سیستماتیک و یا علل اجتماعی (Systemic)، که از نظر تاریخی، فرهنگی و یا عوامل دیگر به شکلگیری وضع موجود کمک کردهاند و در لایه عمیقتر پایینی قرار دارند. سوم، سطح جهانبینی/گفتمان (Worldview)، که به بررسی ماهیت نقطهنظرها و زبان مورد استفاده برای بیانکردن مشکل(های) در دست بررسی میپردازد و چهارم، سطح اسطوره/استعاره (Myth/Metaphor)، که به بررسی مفروضات ناگفته و اغلب ناخودآگاه میپردازد.
Iceberg thinking model
در هر یک از رویکردهای اسلاتر و عنایتالله، ذهن، به عنوان یک جنبهی متمایز از واقعیت مهم میشود. گذاری از تمرکز بر جهان خارج و چیزهای مادی به جهان داخلی ذهن، شناخت و ایدهها. در واقع میتوان این گذار را در حرکت از تفکر مسئله محور آینده و علل اجتماعی مشکلات به تفکر حیاتی آینده و ماهیت جهانبینی در بیان کردن مشکل، مشاهده کرد.
هر دو رویکرد شامل عبور از مرز بین جهان خارجی مشاهده و اندازهگیری، به جهان داخلی ادراک و تفسیر است. این مدلها هر چند در مباحث آینده پژوهی و گاهاً برای ساختار بخشیدن به یک مسئله پیچیده و ارائه راه حلهای بهتر و پایدارتر برای حل آن به کار میروند، اما مداقه در این روشها ما را به این نظر میرساند که تفکر عمیق و لایه ای میتواند در همه جوانب زندگی مورد استفاده قرار گیرد. در روابطمان با دیگران وقتی کسی خشمگین است، صورت برافروخته او تنها چیزی است که ما به صورت ظاهری می بینیم. چه چیزی پشت این خشم پنهان است؟ چه چیزی پشت خنده یک فروشنده وقتی در حال فروش لباس به شما است پنهان است؟
تفکر لایه ای به ما کمک میکند تا جهان ماده و ذهن را در کنار یکدیگر تحلیل کنیم. تفکری که بیش از همه در مواجهه با آینده به کار میآید.
نوشته مرتبط: تحلیل لایه لایه ای علت ها
۰ دیدگاه