این که زادروز یک انسان چقدر گرامی داشته شود و چقدر در یادها بماند، بسته به خیلی چیزهاست که از وابستگی آدمی به خودش تا وابستگی او به جهانش و وابستگی جهانش به او گسترده است. آدمهایی هستند که نه اینکه فراموشکار باشند، اما این روز برایشان حکم یک امر تکراری خالی از معنی را دارد مثل دیروز که گذشت و مثل فردا که میآید چه ما باشیم و چه نباشیم. تقدیر هر چه باشد برای این آدمها جواب به سؤال «کی به دنیا آمدی؟»، شانهای است که بالا میاندازند و میگویند چه فرقی دارد! همه روزها شکل همند.
اینکه در این زمانه، نه پایی در گذشته داری و نه چشمی به آینده، البته که خودش میتواند منبع سرخوشی باشد و البته که سرخوش که باشی همه روزها، هم رنگند و از آمدنت گردون به سودی نمیرسد و با رفتنت از جاه و جلالش نمیکاهد. اما قصه از جایی شروع میشود که موجوداتی جز آدمیزادهایی مثل خودت، پا به زندگی تو باز کنند. همان وقت است که در یکی از همین روزها که مثل دیروز و دیروزتر و … است، یکی پیام میدهد روی تلفن همراه تو که:
آقای … بانک …. تولدتان را صمیمانه تبریک و آرزوی سلامتی برایتان دارد.
و بعدی که:
بانک ….، آقای … سالروز تولدتان مبارک
و بعدی:
آقای … تولدتان مبارک! هدیه همراه اول برای روز تولد شما ۲۴ ساعت مکالمه رایگان ….
و …
اینها کدهای صفر و یکی هستند که یک ماشین بیاحساس در ساعت معینی از روز برای تو و شاید خیلیهای دیگر مثل تو میفرستد. درست در یک زمان و برای هزاران نفر. سناریویی که تو را به فضای فیلم (HER) میبرد. فناوری بیروح، زنده است تا هر سال این روز تکراری را در قالب کاراکترهایی از پیش تعیین شده به تو تبریک بگوید و در لیست پیامهای دریافتی تو، روزی میرسد که این فناوریها بر آدمیزادها پیشی میگیرند. تو، فناوریهای بی روح اما همیشه زنده و کاراکترهایی از پیش تعیین شده که برای تو و هزاران نفر مثل تو در یک ساعت معین از روز ارسال می شوند.
به بهانه روز تولد و تجربههای شخصیام…
۰ دیدگاه