خلاف پیشبینی، پسنگری (backcasting) به دنبال آشکار نمودن این مسئله نیست که آینده احتمالاً چگونه خواهد بود، بلکه به دنبال نشان دادن امکانپذیری و پیامد سیاستهای مختلف است. در حالی که ارزش و کیفیت یک پیشبینی به میزان دقت آن در بیان آنچه که احتمالاً تحت شرایط خاص اتفاق خواهد افتاد، بستگی دارد، پسنگری به دنبال بیان پیامدهای آیندههای مختلف، نه بر اساس احتمال آنها، بلکه بر اساس معیارهای دیگری که از بیرون برای تجزیه و تحلیل مشخص شدهاند (مانند معیارهای مطلوبیت اجتماعی یا زیستمحیطی) است.
هیچ برآورد احتمالی، ممکن نخواهد بود، چرا که چنین احتمالی به این بستگی خواهد داشت که آیا طرحهای پیشنهادی حاصل از پسنگری، عملی و قابل اجرا خواهند بود یا نه. بنابراین در حالی که در پیشبینی تأکید بر کشف ویژگیهای ساختاری بنیادین جهانی است که موجب پیدایش آینده میشوند، در پسنگری تأکید بر تعیین آزادی عمل در یک مفهوم سیاسی، با توجه به آیندههای ممکن است.
تفاوت پس نگری با پیش بینی
حق انتخاب انسان و تغییر رفتار میتوانند یک آینده مطلوب را شکل دهند که لزوماً محتملترین آینده بر اساس شرایط گذشته و فعلی نیست. گزینههای سیاسی در چنین حوزههایی برای اهداف خاصی طراحی میشوند که نیازمند تغییر اساسی در روندهای فعلی است. این گسستها و ناپیوستگیها، معمولاً توسط روشهای پیشبینی که بر برونیابی از گذشته تأکید میکنند، شناسایی نمیشوند. در عوض، پسنگری با تأکید و تمرکز بر آیندههای محتمل، امکان پذیری آیندههای مطلوب را بررسی میکند. لذا به طور کلی تفاوت پسنگری و پیشبینی حول سه محور قابل بحث است:
۱) پسنگری تمایل به کشف دارد، در حالی که پیشبینی به توجیه میپردازد.
تفاوت ایجاد شده در فلسفه علم، بین موقعیت کشف و موقعیت توجیه، میتواند به توضیح تفاوت بین این دو رویکرد کمک نماید. در چهارچوب موقعیت کشف، ایده گرفتن تنها چیزی است که اهمیت دارد، اینکه چگونه این کار انجام میشود، اهمیت ندارد. اگر چه روشهای مختلفی مانند طوفان فکری و پنل خبرگان وجود دارد، اما هیچ تأکیدی بر الزام به قوانین و یا روشهای خاص یک فرایند خلاق وجود ندارد. با این حال، در موقعیت توجیه، وظیفه اصلی به کارگیری ایدهها و اثبات اعتبار نتایج علمی است.
قوانین و روشهای رسمی، پایایی نتایج و یافتهها را افزایش خواهند داد. به علاوه شفافیت در نتایج نیز ضروری است، محققان دیگر باید قادر به دنباله روی و ارزیابی تجزیه و تحلیلها باشند. در اینجا، روشهای دارای بنیان قوی، اهمیت دارند. مزیتهای پسنگری تا حد زیادی باید در چهارچوب و موقعیت کشف و نه توجیه، مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد. این رویکردی است که ممکن است خلاقیت را از طریق تغییر کانون تمرکز از شرایط فعلی به شرایطی که به اندازه کافی دور هستند و در آینده قرار دارند و اجازه تغییر بنیادی را فراهم مینمایند، افزایش دهد.
پسنگری به خودی خود یک روش نیست، واضح است که مطالعه پسنگری برای اعتباریابی به روشهای علمی متکی است و این در موقعیت و حوزه توجیه قرار دارد، اما این روشها باید مطابق با عمل و رویه درون رشته های علمی درگیر، انتخاب شوند.
۲) پسنگری بر اساس هدف غایت انگاری «Teleology» شکل گرفته است، در حالی که پیشبینی بر اساس علیت «Causality» شکل گرفته است.
دو اصل «علیت» و «غایت انگاری» دو نوع تبیین هستند که تاکنون در فلسفه یونان شناخته شده است. هر دو اصل، پیروان خاص خود را در طول تاریخ فلسفه و علم داشته اند. طرفداران اصل علیت معتقدند که این اصل با توجه به شرایط اولیه خاص، امکان تبیین آنچه را که اتفاق افتاده و البته پیشبینی آنچه را که اتفاق خواهد افتاد، فراهم میکند. رویکرد «علی و معلولی»، رویکرد سنتی به برنامه ریزی است.
در این رویکردها، برنامه ریز ابتدا با طرح این سوال که «در آینده بلندمدت چه روی خواهد داد؟» پیشبینی لازم را انجام میدهد. آنگاه پیشبینیها را مبنای تصمیمگیری و اتخاذ سیاست قرار میدهد و در نهایت اقدام میکند. به عبارت دیگر از شرایط حال آغاز کرده و به درون آینده میرود.
دیدگاه مخالف، اعتقاد دارد که تبیینها در چهارچوب علوم اجتماعی، شکل دیگری از شناخت و درک هستند. رفتار هدفمند انسان به طور کامل به واسطه ارجاع به بعضی قوانین کلی قابل توضیح نیست و بعضی فلاسفه معتقدند که رفتار انسان کاملاً قطعی و جبرگرایانه نیست. بر طبق اصل غایت انگاری (هدفمندی) یک رفتار به وسیله نیات مبتنی بر تمایلات و اعتقادات بازیگران درگیر، توضیح داده میشوند. رفتارهایی از این نوع، یعنی رفتارهای آگاهانه و هدفمند، کنش و اقدام نامیده می شوند. رویکرد «غایت انگاری» رویکرد جدید به برنامهریزی است. در این رویکرد به برنامهریزی، برنامهریز ابتدا به افق آینده میرود و با حضور در افق آینده و دیدهبانی حال و گذشته، مسیرهای مشخص برای معماری توسعه از آینده به حال را تعیین و تدقیق میکند.
اگر یک نفر برای درک توسعه جامعه به جای علیت، غایتانگاری را یک مؤلفه و جزء مهم در نظر بگیرد، به نظر میرسد پسنگری یک رویکرد مثمرثمر در مطالعات آیندههای بلند مدت باشد. نکات زیر پسنگری را جذابتر خواهد نمود:
- مقاصد و نیات در بسیاری موارد، نقشی مهم در رفتار انسان ایفا می نماید؛
- توسعه جامعه تحت تأثیر عوامل و بازیگران زیادی است (نه فقط تصمیم گیرندگان)؛
- مقاصد و نیات تحت تأثیر دانش و ادراک گزینه های در دسترس هستند؛
- نیات به طور کامل توسط یک مدل علی، قابل پیشبینی نیستند.
اصل غایت انگاری، نیات را یک نقطه کانونی در نظر میگیرد و این نیات تحت تأثیر ادراک بازیگران از گزینههای پیش روی آنها و شناختشان درباره ابزار تا روابط نهایی است. از این منظر، یک وظیفه ارزشمند مطالعات آینده، فراهم نمودن تصاویر جذاب از آینده و برجسته نمودن انتخابهای استراتژیک است. این، ایده پیشرو و اصلی در مطالعات پسنگری است.
در نهایت از منظر دربرگ، اگر یک نفر به علیت به عنوان اصل کلی در فعالیت های علمی معتقد باشد، رویکردهای پیشبینی و تکنیک های پیشبینی، احتمالاً انتخاب طبیعی در مطالعه آینده خواهد بود. از سوی دیگر، اگر یک نفر غایت انگاری را به عنوان شکل و نوع خاصی از شناخت در نظر بگیرد، رویکرد پسنگری، جذاب و جالب خواهد شد.
۳) اصول پسنگری عدم اطمینان و عدم قطعیت است، در حالی که مبانی پیشبینی، جبرگرایی و پیشبینی پذیری است.
یک تفاوت مهم بین رویکردهای پیشبینی و پسنگری، در نگرش آنها نسبت به عدم اطمینان قرار دارد. اکثر افراد، تصدیق خواهند کرد که دانش موجود در مورد یک پدیده اجتماعی، اغلب اجازه نتیجه گیری همراه با اطمینان درباره توسعه بلندمدت در آن حوزه خاص را نمیدهد. با این حال، نظرات در مورد میزان عدم اطمینان و مفاهیم روش شناختی برای مطالعات علمی، تفاوت قابل ملاحظه ای دارند.
در رویکرد پیش بینی، عدم اطمینان معمولا از منظر حساسیت به نتایج مدل در برابر تغییرات متغیرهای بیرونی بررسی می شود. درک آینده و اینکه واقعا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد، ایده اصلی پیش بینی در مطالعات آینده است تا به جامعه یا یک مشتری قابلیت تطبیق پذیری با روندهای کما و بیش حتمی بدهد.
با این حال در زمان بررسی آینده دور – بیش از ۲۰ سال – رویکرد تحلیل حساسیت، اغلب ناکافی خواهد بود. در این وضعیت، مشکل، فقط دشواری پیشبینی بعضی متغیرهای بیرونی نیست، بلکه روابط کارکردی فرض شده در مدل پیشبینی نیز ممکن است در بلندمدت تغییر کنند. این یک مشکل حاشیه ای و کم اهمیت نیست و ایده تلاش برای برون یابی روندهای موجود به آینده های دور را تهدید می کند.
علاوه بر این انواع دیگری از عدم اطمینان نیز وجود دارد که مشکلات جدی برای پیشبینی پدیدههای اجتماعی به وجود میآورد. یک نوع از این عدم اطمینانها، امکانناپذیری پیشبینی تصمیمات آینده خودمان تا حدی که آنها تحت تاثیر دانش آینده هستند، میباشد. مقاصد و تصمیم یک بازیگر در یک موقعیت، تا حد زیادی توسط ایدهها و دانش موجود او تعیین میشود. دانش جدید توانایی تغییر تعادل به نفع یکی از گزینه های بدیل را دارد. هر چند، این واقعیت که دانش و ایدههای جدید ممکن است منجر به شناسایی برخی گزینه های کاملا جدید شوند، خیلی جذابتر است.
به هر حال، نکتهای که وجود دارد این است که هیچ مدل علی ساخته شده بشر برای پیشبینی یک ایده واقعا جدید کافی نیست. به قول پوپر« اگر یک چنین چیزی به عنوان دانش روبه رشد بشری وجود داشته باشد، پس ما نمیتوانیم آنچه را که فقط در فردا میتوانیم بدانیم، امروز پیشبینی کنیم». علاوه بر این: … هیچ پیشبینی کننده علمی – چه یک دانشمند انسانی یا یک ماشین محاسبه – احتمالاً از طریق روشهای علمی قادر به پیشبینی نتایج آینده خود نباشد. این نوع از عدم اطمینان از طریق تحقیق بیشتر قابل حل نمی باشد، در واقع این نوع عدم اطمینان بخشی از مخمصه بشر است که قادر به پیشبینی دانش و ایدههای آینده نیست.
در کل، اگر این باور وجود داشته باشد که افراد ایدهها و دانش جدید را در آینده به دست خواهند آورد، در نتیجه امیدی به توانایی پیشبینی توسعه یک سیستم اجتماعی در بلند مدت وجود ندارد. نوع عدم اطمینانی که در اینجا وجود دارد این است که تصمیمات آینده فقط تحت تاثیر شرایط و روندهای فعلی جامعه، آنگونه که ما آن روندها را میشناسیم، نیست. بنابراین واژه «عدم قطعیت» برای این نوع از عدم اطمینان پیشنهاد میشود. آنچه که درباره «عدم قطعیت» گفته میشود، ممکن است در ظاهر، معنی و اهمیت هر گونه تحقیق و بررسی بلندمدت را از بین برده و نابود کند، چرا که آینده همیشه همراه با شگفتی خواهد بود.
این در حقیقت، موضع پوپر است، اما نتیجه و استنتاج به درک یک نفر از هدف مطالعات آینده بستگی دارد. اگر ایده، درک و شناخت آنچه که واقعا اتفاق خواهد افتاد، به منظور فراهم نمودن شرایطی برای سازگاری با روندهای کم و بیش اجتنابناپذیر باشد، در نتیجه، عدم قطعیت ممکن است تهدیدکننده باشد. تجزیه و تحلیل حساسیت برای اجتناب از این گونه خطرات کافی نیست، چرا که در بلندمدت، دانش جدید ما را مجبور به تغییر کانون تمرکزمان و اقدام برای تغییر روندها میکند.
از سوی دیگر، زمانی که هدف مطالعه آینده عمدتاً تعریف یک چهارچوب مفهومی گسترده تر برای بحث در مورد آینده است، مطالعه آینده پژوهانه کمتر در برابر تغییر پیشبینی نشده، آسیب پذیر است. نتایج مطالعه هنوز ممکن است دارای ارزش زیادی باشد، حتی اگر بعضی گزینه های جدید اضافه شوند. در واقع، مطالعات از این نوع، ممکن است محرک جستجوی دانش جدید باشند.
در کل، عدم قطعیت و دیگر اشکال عدم اطمینان، هر پیشبینی واقعی بلندمدت درباره توسعه جامعه را به شدت، نامعلوم و قابل تردید می کند، در حالی که آینده پژوهی با هدف گسترش دامنه انتخاب های مطرح شده، هنوز ارزشمند است. به علاوه در مواجه با عدم قطعیت یک نفر باید یک دیدگاه فرآیندی اتخاذ کند. هدف مطالعات پسنگری در واقع فراهم نمودن داده و ورودی برای فرآیند تدوین خط مشی است و یک طرح کلی از آینده مطلوب یا یک برش و برنامه عملی خشک، نیست.
تفاوت پسنگری و پیشبینی در یک نگاه
در کل تفاوت های بیان شده را می توان به صورت زیر خلاصه کرد.
پیشبینی |
پسنگری | |
دیدگاه فلسفی |
علیت جبرگرایی زمینه توجیه |
غایت انگاری عدم قطعیت زمینه کشف
|
چشم انداز |
روندهای غالب آینده های محتمل تعدیلات حاشیهای ممکن چگونگی اتخاذ روندها |
مشکل اجتماعی نیاز به راه حل دارد آینده های مطلوب قلمرو انتخاب انسان تصمیمات راهبردی حفظ آزادی عمل
|
رویکرد |
برونیابی روند به آینده تجزیه و تحلیل حساسیت |
تعریف آیندههای جذاب تجزیه و تحلیل پیامدها
|
روش ها و تکنیک ها |
مدلهای اقتصادی مختلف الگوریتمهای ریاضی |
برونیابی جزئی و مشروط مدلهای هنجاری، مدلهای پویایی سیستم، روشهای دلفی، قضاوت خبرگان |
به این ترتیب، پس نگری فاصله گرفتن از تدریجی گرایی (تکامل گرایی) رایج در پیشبینی است، چرا که قادر به خلق یک آینده مطلوب است که اساساً متفاوت از شرایط فعلی است. در واقع پسنگری به یک سازمان اجازه می دهد تا تغییراتی انقلابی در روش معمول خود ایجاد کند.
از سرکار خانم کاظمی، دانشجوی دکتری آینده پژوهی دانشگاه تهران که متن اولیه این نوشتار را در اختیار بنده قرار دادند، سپاسگزارم.
سلام
روزبخیر
آدرس وبسایت شما را در قسمت پیوندهای وبلاگم اضافه نمودم. بسیار خرسندم که با وبسایت شما آشنا شدم. امید که فرصت تبادل نظر فراهم گردد.
درود
بسیار خرسند و سپاسگزارم