وقتی یک دولت یا سازمان بزرگ، پروژهای ملی مانند «چشمانداز ۲۰۵۰» را آغاز میکند، موفقیت اغلب چگونه سنجیده میشود؟ پاسخ معمولاً یک گزارش قطور، مجموعهای از سیاستهای پیشنهادی یا یک برنامه استراتژیک مدون است. اینها «نتایج ملموس» هستند. اما اگر ارزش واقعی این فرآیند، نه در خودِ گزارش، بلکه در چیزی ناملموستر نهفته باشد چه؟ چیزی شبیه به افزایش اعتماد میان شهروندان و دولت، ایجاد یک حس مالکیت جمعی نسبت به آینده، یا تقویت بنیانهای دموکراسی. آینده پژوهی مشارکتی (Participatory Foresight) دقیقاً بر این دوگانگی تمرکز دارد. این رویکرد، فراتر از یک ابزار فنی برای آینده نگاری، یک فرآیند اجتماعی برای درگیر کردن فعالانه جامعه در ساختن آینده مطلوب است. با این حال، ما تاکنون در اندازهگیری این «تأثیرات ناملموس» اما حیاتی، ضعیف عمل کردهایم و چارچوب مفهومی دقیقی برای سنجش این ابعاد پنهان اما دگرگونساز وجود نداشته است.
چرا آینده پژوهی به مشارکت نیاز دارد؟
آینده پژوهی سنتی اغلب فعالیتی متخصصمحور و از بالا به پایین بوده است. این رویکرد سنتی با چالشهای اعتبار علمی نیز مواجه بوده است. اما در دنیای پیچیده امروز، این رویکرد دیگر کافی نیست. آینده پژوهی مشارکتی بر این اصل استوار است که برای ساختن آیندههای پایدار، باید تمام ذینفعان—از شهروندان عادی گرفته تا متخصصان و سیاستگذاران—در فرآیند کاوش، تخیل و همآفرینی سناریوهای آینده مشارکت کنند. این مشارکت، فراتر از یک مشاوره صوری است؛ این یک درگیری فعالانه برای ایجاد «مالکیت جمعی» است. مزایای این رویکرد دوگانه است. علاوه بر تولید برنامههای استراتژیک آگاهانهتر (نتایج ملموس)، منجر به تقویت اعتماد، شفافیت، مسئولیتپذیری مشترک و در نهایت، حاکمیت باز و دموکراتیکتر میشود
📖 مطالعه بیشتر: قدرت مشارکت و نگاه انسانی
- آینده نگاری مشارکتی: چرا داستانهای شهروندان، نقشه راه آینده عاری از کربن است؟
- آیندهنگاری مشارکتی
- آینده نگاری انسانمحور

چالش اندازهگیری: چگونه «اعتماد» را اندازهگیری کنیم؟
با وجود این مزایای شناختهشده، آینده پژوهی اغلب به دلیل «تأثیر محدود» بر سیاستگذاریهای واقعی مورد انتقاد قرار گرفته است. بخشی از این مشکل، ناتوانی ما در سنجش و نمایش ارزش واقعی این فرآیندهاست. چگونه میتوان «افزایش اعتماد» یا «تقویت دموکراسی» را به صورت کمی اندازهگیری کرد تا سیاستگذاران متقاعد شوند که این فرآیندها، فراتر از یک تمرین آکادمیک، ارزشمند هستند؟ ادبیات آینده پژوهی تاکنون فاقد یک چارچوب نظری قوی و آزمونشده برای ارزیابی این تأثیرات ناملموس بوده است.
یک چارچوب جدید برای سنجش آینده: مطالعه موردی «لیتوانی ۲۰۵۰»
در همین راستا، نوشته پژوهشی جدیدی در مجله Futures منتشر شده است که تلاش میکند این شکاف را پر کند. در این نوشتار با عنوان «سنجش ناملموسها: یک چارچوب چندبعدی برای ارزیابی مشارکت اجتماعی در آینده پژوهی مشارکتی»، نویسندگانی چون Agnė Paliokaitė و همکارانش، یک چارچوب مفهومی جدید برای ارزیابی این تأثیرات ارائه میدهند.
این چارچوب، به جای تمرکز صِرف بر نتایج نهایی و بلندمدت، بر «پیامدهای فوری و میانی» فرآیند مشارکت تمرکز دارد. برای آزمون تجربی این چارچوب، نویسندگان از یک مطالعه موردی ایدهآل استفاده کردهاند. فرآیند چشمانداز ملی «لیتوانی ۲۰۵۰» یک پروژه گسترده بود که به طور مشخص از روشهای آینده نگاری مشارکتی برای درگیر کردن هزاران نفر از «همآفرینان» (Co-creators) در طراحی آینده کشور استفاده کرد. این رویکرد همآفرینی شباهتهایی با مفهوم نوآوری باز در دنیای کسبوکار دارد.
نکته کلیدی در اینجا هدف خود پژوهش است. هدف نویسندگان در این نوشتار، اندازهگیری میزان دقیق «افزایش اعتماد» در لیتوانی نبود، بلکه هدف آنها «اعتبارسنجی ابزار اندازهگیری» بود. آنها با استفاده از دادههای نظرسنجی و تحلیلهای آماری پیشرفته، موفق شدند ثابت کنند که چارچوب مفهومی و شاخصهای پیشنهادی آنها برای سنجش مفاهیم ناملموسی مانند «افزایش اعتماد»، «یادگیری جمعی» و «حس مالکیت»، معتبر و قابل اتکا هستند. به عبارت دیگر، این مطالعه به ما یک «خطکش» معتبر میدهد که از این پس میتوان از آن برای سنجش موفقیت اینگونه پروژهها در سراسر جهان استفاده کرد.
📖 مطالعه بیشتر: از نظریه تا فرهنگسازی
آیندهِ آینده پژوهی: از تولید گزارش تا تقویت دموکراسی
این تحقیق یک گام مهم به سوی بستن شکاف میان «نظر» و «عمل» در آینده پژوهی است. با ارائه ابزارهای معتبر برای اندازهگیری تأثیرات اجتماعی و دموکراتیک آینده پژوهی مشارکتی، ما میتوانیم ارزش واقعی آن را فراتر از گزارشهای نهایی نشان دهیم. این کار به ما کمک میکند تا پتانسیل کامل آینده نگاری را به عنوان ابزاری برای تقویت فراگیری، تابآوری و حاکمیت باز در مسیر ساختن آیندهای عادلانهتر و پایدارتر، آزاد کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید