کوله بارتان را ببندید و آماده سفر شوید، تا چند لحظه دیگر، ما در ۱۹۹۵ شمسی یا سال ۲۶۱۶ میلادی خواهیم بود. وقتی به مبدأ برسیم شما هیچ چیز از گذشته و از سفری که کردهاید را به خاطر نخواهید آورد، انگار که در همان زمان در حال زندگی بودهاید. آنجا شما باید کاری را به سرانجام برسانید. به شما یک مأموریت داده شده است، یک کاوش باستانشناسانه.
شما مأمورید که به عنوان یک باستان شناس با تمرکز بر ۶ قرن پیش، به بررسی همه جانبه جامعه شهری در ایران بپردازید. برای دسترسی به بقایای برخی از شهرهای ایران مجبورید که به دل کویر سفر کنید یا مطالعات خود را زیر دریا پیگیری کنید، برخی از شهرها نیز هنوز سر جای خودشان هستند».
آنچه در بالا خواندید، یک تکلیف درسی است که در دو کلاس، در دو شهر مختلف به دانشجویانم سپردم. از دانشجویان خواستم که در مدت یک هفته بر روی این موضوع فکر کنند و نتایج تلاش ذهنیشان را به صورت مکتوب در کلاس ارائه کنند. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای است از دست نوشتههای آنان.
تا جایی که میتوانستم حفظ امانت کرده و بدون دخالت، نوشته ها را منعکس کردهام.
آینده پژوهی در باستان شناسی
«تا همه چیز را از دست ندادند، دست به تغییر نزدند. چند سالی از انقلاب نوین ایران نمیگذرد. شاید دیگر نتوان خیلی از اشتباهات را جبران کرد. دیگر نه نام مولانا از ایران است و نه یوزپلنگ ایرانی را میتوان یافت. اما تکامل اندیشه در ایران، پایههای فرهنگی را ساختهاند تا رؤیاهای مردمان ۶۰۰ سال پیش را به واقعیت تبدیل کند».
«طی تحقیقاتی که بر روی بقایای شهر اصفهان انجام دادم، به نتایج جالب توجهی رسیدم. با بررسی بقایای استخوانهای مردمان آن زمان به ساییدگیهایی روی این استخوانها پی بردیم که نشان از گرایش زیاد مردم آن زمان به عملهای زیبایی دارد. همچنین از بررسی سیستم حمل و نقل متوجه شدیم که در آن زمان تقریباً در هر خانه یک اتومبیل داشتهاند و همین مسئله منجر به ترافیک در سطح شهر شده و به تبع برخی اختلالات روانی را ایجاد میکرده است».
«کاوشهایی که انجام شد، آثار و بقایا و فسیلهایی را نمایان کرد که به نظرم میرسد از چیزی است که به آن درخت میگفتند. درخت در آن زمان پدیدهای متداول بوده و حتی در برخی از مناطق شهری گونههای زیادی از درختان و گیاهان حیات داشتهاند».
«از طریق نمونه برداری مسیری یافت شد که به نظر خاک مرطوب و حاصل خیری داشته و محل رشد انواع گونههای زیستی بوده است. لذا با انطباق شرایط فوق و یافتههای امروزی، این استنباط به عمل میآید که به این مسیر در قدیم «رودخانه» میگفتند و با مراجعه به کتب تاریخی، اسناد و عکسها دریافتیم که نام آن «زاینده رود» بوده است».
«با مطالعه آثار به جای مانده، عکسها و نمونه برداریها، مسیرها و شیارهایی در هم پیچیده در سرتاسر شهر با اشکال خطی، دایرهای و منحنی شکل و مسیرهایی در داخل زمین مشاهده شد که آدمها با اتاقکهایی مستطیل شکل با جنسهایی از آهن و فولاد بر روی این مسیرها رفت و آمد میکردند. آن مسیرها بسته خیابان، کوچه، میدان، پل یا … نام داشتند و آن اتاقکها اتومبیل نام داشتند و در آنها کار بیهودهای به نام رانندگی انجام میشده است.»
«مشاهدات مربوط به محل دفن انسانها و همچنین مطالعات زیستشناسی نشان میدهد که متوسط عمر انسانها در آن زمان بین ۷۰ تا ۸۰ سال بوده است که خیلی کم به نظر میرسد، بسیاری از مرگ و میرها هم به خاطر سموم و آفاتی است که خودشان در محیط استفاده میکردند. یک نادانی تمام عیار در میان اجداد ما».
«به نظر میرسد که در آن زمان منافع شخصی در اولویت قرار داشته و افراد کمتر جمعگرا بوده و به یکدیگر کمک میکردند. قوانین در حد یک نوشته بوده زیرا کشفیات من نشان میدهد که کمتر کسی به آن عمل میکرده است. افراد فقیر روز به روز فقیرتر میشدند و در سختیهای بیشتری فرو میرفتند. اختلاف طبقاتی شدیدی حکمفرما بوده و کسی برای حل آن اقدامی نکرده».
«از مطالعه باستانشناسی دریافت میشود که خیلی از افراد از لحاظ روحی دچار بیماری بودهاند و افسردگی بسیار شایع بوده است».
«انسانهای آن زمان فقط ریههای اکسیژنی داشتند، این خیلی عجیب است در حالی که ما حالا ریه های دوگانه داریم که هم میتوانیم اکسیژن و هم دی اکسید کربن را تنفس کنیم».
«من فکر میکنم که مردم ۶۰۰ سال پیش در نهایت جاهلیت زندگی میکردند. به نظرم باید به آنها مدال حماقت داد. آنها دود را از انواع مختلف چیزها مانند سیگار وارد ریههای خود میکردند و جالب اینکه برای این مواد هزینه هم میدادند. یکی دیگر از حماقت های مردم آن دوره پدیدهای به نام بانک بوده است که مردم پول خود را در آنجا نگه می داشتند و بانک این پول را به دیگران قرض میداد و پول بیشتری دریافت میکرد».
«من در کنار برخی از اجساد دستگاهی یافتم که در آن زمان به آن تلفن همراه میگفتند. مردم اصلاً خود را از گوشیهای همراه خود جدا نمیکردند و خیلی از وقت خود را صرف آن میکردند. در بررسی استخوانهای به جا مانده، مشخص شد که چون مدت طولانی آنها از این وسیله استفاده میکردند، انگشتان دست آسیب بیشتری دیده است».
«به نظر میرسد که در آن زمان مصرف مواد پلاستیکی در بین مردم بسیار زیاد بوده است و احتمالاً مردم تمایل چندانی به بازیافت آنها هم نداشتهاند. از میان مواد مصرفی، لوازم آرایشی جایگاه اول را داشتهاند. نمیدانم در آن روزگار چه فرهنگی حاکم بوده است که این چنین استفاده از این مواد رونق داشته است».
«میخواهم با نهایت تأسف و خشم در مورد آثار باستانی و نحوه نگهداری آنها توسط مردم آن زمان سخن به میان آورم. این شهر دارای زیباترین و بهترین آثار باستانی بوده است، ولی برای آن آثار اهمیتی قائل نبودند».
«جایی که من در آن زندگی میکنم، اصفهان نام داشته است. اما امروز دیگر چیزی به اسم شهر، استان یا کشور یا به طور کلی مرز وجود ندارد. آنچه که هست، کره زمین است، سیارهای که بخشی از انسانها، آن را برای محل سکونت خود برگزیدند. دیگر انسانها نیز سیارات دیگر را برای زندگی انتخاب کردهاند».
«از خلال برخی اسناد ضبط شده، میتوان برداشت کرد که مردم این منطقه در سیستمی مبتنی بر پول میزیستهاند. آنها برای جریان زندگی خود از این کاغذ استفاده میکردند، چیزی که به نظر میرسد تنها مختص این شهر یا منطقه نبوده، بلکه در بسیاری از مناطق دیگر آن زمان وجود داشته است. مردم این شهر بیش از اینکه پولهای کسب کرده خود را در راه رفاه یکدیگر مصرف کنند، در مواردی مصرف میکردهاند که عملاً کمکی به خودشان و به همنوعانشان نبوده است. آنها آنقدر به اعتقادات مذهبیشان وابسته بودند که عملاً مسائل نوعدوستی و اخلاقی را کنار گذاشته و تنها به آنها دل بسته بودند».
«آثار، حاکی از آن است که زنان عموماً پوششی بیش از مردان داشتهاند، که این خود شاید به دلایل مذهبی بوده که زنان را دارای نوعی عفت نشان میداد و به دلایل بعضاً غیر منطقی آنها را از بسیاری از کارها منع میکرد».
«جوانان در آن دوران بعد از اتمام تحصیل و گذراندن چندین سال جهت آموختن علم (چیزی که امروزه تنها در چند دقیقه انجام میشود) بدون امید چندان و یا انگیزه بخصوصی از محل تحصیل خارج میشده و به دنبال کار میگشتهاند. درست همانند یک کارخانه تولیدی کالا که برای کارخانههای دیگر کالا تولید میکند».
به سبک پژوهشهای کیفی، آنچه در بالا در داخل گیومهها آمد، بریدههایی بسیار موجز از نوشتههای دانشجویان است.
دو نکته عمده از میان تمامی صحبتهای دانشجویان، قابل فهم است که هر دو البته به عنوان اهداف این تحقیق کوچک آینده پژوهانه در نظر گرفته شده بودند. اولین هدف، مربوط به تحلیل انتقادی زمان حال از دیدگاه آیندگان و دومین دیدگاه بررسی تصاویر آینده است. در واقع به صورت سادهتر باید این طور گفت که سوال این پژوهش منجر به یک حرکت رفت و برگشتی از حال به آینده و از آینده به حال می شود. نقد زمانه در کنار ساخت تصاویر سیاه و سفید از آینده.
گزارش های باستان شناسی از آینده
نوشته مرتبط: جایگاه تصاویر آینده در آینده پژوهی
مسئله نقد، کاملاً از میان نوشتههای دانشجویان مشخص است. نقد سیستم بانکی، نقد سیستم حمل و نقل، نقد رفتار و تعامل با محیط زیست، نقد فرهنگ مصرفگرایی و …
اما ظرافت بیشتر نوشتارهای دانشجویان در تصویرسازی از آینده است که گاهی سیاه و گاهی سفیدند. علاوه برآن که رگههایی از تفکرات علمی–تخیلی نیز چاشنی نوشته بعضی از دانشجویان خوشفکر شده است.
روش های آینده پژوهی
سخن را کوتاه میکنم، بیش از آنکه قصد پرداختن به ذهنیات دانشجویان را داشته باشم، هدفم معرفی روشی در آینده پژوهی است که امکان بررسی تحلیلی وضع موجود و تصاویر آینده را میدهد. علاوه بر آن نشستن بر بال خیال باعث میشود از حرکت میان نفی وضعیت بد موجود و وضعیت مطلوب آینده، برخی راهکارهای این تغییر وضعیت نیز استخراج شوند که بسیاری از این راهکارها میتوانند از جنس علمی–تخیلیها و آرمانشهرها باشند.
۰ دیدگاه