میتوانید بخش اول این نوشته را با کلیک بر آینده نگاری راهبردی (۱) مطالعه نمایید…
-
آینده نگاری راهبردی به عنوان یک فعالیت اجتماعی
تئوری یا نظریه عمل در رابطه با ادراک بدیهی از مکان و روتینها و رفتار عادی نقشآفرینان به همان شیوهای که آنها فعالیت (های) (practice(s)) خود را به اجرا در میآورند، است. این نظریه در برگیرنده مطلبی است که بِنر به عنوان یک فوت و فن یا روش انجام (know-how) غنیِ اجتماعی که شامل مهارتهای ادراکی، ادراکات انتقالی (transitional understandings) در طول زمان و درک خاصی در رابطه با عموم مردم است، توصیف مینماید. به بیانی ساده، اشاره دارد به آنچه افراد در فعالیت های متناسب با وضعیت خود انجام میدهند.
از منظر شاتسکی (Schatzki)، آنها «فعالیتهای انسانی سازمانیافته» متشکل از «تک اقدامات سازمانیافته» هستند. شاتسکی با تمرکز بر فعالیتهای واقعی نقشآفرینان در عمل، اینکه آن فعالیتها چه هستند و چگونه جاری میشوند، استدلال میکند که:
« فعالیتها شامل اعمال و گفتارند، لذا تجزیه و تحلیل باید هم در رابطه با اقدام عملی و هم بازنماییهای آن باشد. به علاوه ما ترسیمی سودمند از مولفههایی ارائه دادهایم که یک «پیوند» (nexus) را شکل میدهند، ابزاری که از طریق آن اعمال و گفتار به هم میپیوندند و میتوان گفت هماهنگ میشوند».
(در اینجا لغت action اقدام معنی شده است یعنی یک حرکت تنها و منفرد در حالی که activity فعالیت معنی شده است یعنی یه سلسله اقدامات هدفمند)
مفهوم «به هم پیوستن» (hanging together) یا «با هم نگاه داشته شدن» (held-togetherness) شاتسکی یک رابطه متقابل زمانی را نشان میدهد، در حالیکه فعالیتها همچنین به عنوان بافتاری که درون آن فعالیتهای دیگری رخ میدهد، به کار میرود. در معنابخشی به «فعالیتهای اجتماعی» که از عمل آینده نگاری راهبردی پشتیبانی میکند، فعالیتهای روزمرهای که نقشآفرینان برای تحقق نقشهای خود در آن مشارکت میکنند، گرد هم میآیند تا پیوند عمل بعدی را شکل دهند. این فعالیتها بنا نیست صرفاً به عنوان «بلوکهای ساختمانی» عمل درک شوند که تنها به خاطر این عمل به اجرا درآمدهاند؛ بلکه، اجرای آن ها هدفگرا و مبتنی بر تجربه و قابلیت فهم (Intelligibility) نقشآفرینان است.
نقش قابلیت فهم، نقش پدیده های ذهنی را در عمل معلوم مینماید که شاتسکی به آن به عنوان میل، امید، ترس و نگرانی یا «موقعیت» (states of affairs) اساسی اشاره میکند که نقش آفرینان را قادر میسازد از عهده برخورد با این جهان برآیند. به این ترتیب و آنگونه که مطالعه رفتار عاملان یا نقشآفرینان نشان میدهد، این قبیل مسائل با گسترش فهم و مشخص کردن آنچه برای افراد ایجاد معنا مینماید، رفتار را شکل میدهند.
نظریه عمل، علاوه بر ابعاد انسانی متعلق به نقشآفرینان دخیل در عمل، از قبیل سازمان، دانش قضیهای (Propositional knowledge)، مهارتهای در هم پیچیده با قوه ادراک و اهداف، همچنین نقشی برای نهادهای غیر انسانی، یا محصولات مصنوعی (Artefacts) مشخص میکند که به سبب نقش واسطهای آنها در عمل بیاندازه به تسلط یک عمل در طول زمان و مکان کمک میکند. با پیروی از سالومون، محصولات مصنوعی در نظریه عمل ممکن است متشکل از نهادهای زبانی، مفهومی، فرهنگی و حتی مادی از قبیل ابزار فیزیکی (برای مثال خودکار، کاغذ و غیره)، فرایندهای فنی (برای مثال روش های ترکیب یک ماده شیمیایی) و منابع نمادین (برای مثال نتهای موسیقی، فرمول های شیمیایی، آرم ها و زبان طبیعی و غیره) باشند.
در مفهومسازی آینده نگاری راهبردی به عنوان یک عمل اجتماعی، مشخص کردن دو فرض اساسی حائز اهمیت است. نخست، ما به اعضای سازمان، محصولات مصنوع آنها و آن الگوهای قابل تشخیص منظم از فعالیتها که درون حیطه عمل آنها رخ میدهد، اولویتی هستیشناختی بخشیدهایم. دوم، اولویت معرفتشناختی بر تلاش ایشان برای درک آینده محیط کسب و کار و فناوریهای پیچیده آنها قرار گرفته است و ظرفیتهایی از قبیل دانش فنی و مواضعی که به طور متمرکز اطراف مهارتهای مشترک و ادراکات عملی سازمان یافتهاند، مجسم مینماید.
ما با در نظر گرفتن این مفروضات استدلال میکنیم که آیندهنگاری راهبردی در عمل نه یک ویژگی و نه یک صفت است؛ بلکه کاری است که مردم انجام میدهند. از این رو، آینده نگاری راهبردی را از یک دیدگاه عملی به عنوان مجموعهای از اقدامات انسانی و فعالیتهای سازماندهی در بافتار در جهت ایجاد ارزیابی خلاق و پیکربندی دوباره منابع با پتانسیل بالقوه به منابع حال و آینده و پیامدهای زایا تعریف میکنیم.
از این منظر، استدلال مینماییم که آیندهنگاری راهبردی به صورت روزمره در سازماندهی روزمره کارهایی با بازتابهای بسیار کم، از یک اقدام ناخواسته تا یک پیامد ناخواسته، به اجرا در آمده است. ظهور آیندهنگاری راهبردی در عمل انعطافپذیر و در بافتار، منطقی است.
فراتر از موضوع فردی و برای ایجاد یک سطح مزو (چند سطحی) ( meso-level)، نظریه یکپارچه آیندهنگاری راهبردی باید متکی بر الگوهای هماهنگ شده قابل تشخیصِ اقدامات جمعی و اقدامات عملی باشد، جاییکه برتری نه تنها بر هشیاری (consciousness) بلکه همچنین بر عادات درونی شده، مهارتها و مواضع و نیز آگاهی انعکاسی در نظریهپردازی بازتولید آیندهنگاری راهبردی قرار گرفته است.
به هر حال، در اینجا نگرانیهای بنیادینی میتواند وجود داشته باشد در رابطه با اینکه کدام اقدامات سازماندهی، به نوعی آینده نگاری راهبردی در عمل است. ما استدلال میکنیم در چارچوببندی این مسائل، برای اینکه یک کنش یا فعالیت متناسب با وضعیت، تا حدی تشکیلدهنده آینده نگاری راهبردی به شمار آید، چنین اقدامات مبتنی بر دانشی باید:
- به طور مستقیم یا غیر مستقیم ارائه یک تفسیر اکتشافی از پتانسیلها یا محدودیتهای یک آینده مورد انتظار را هدف قرار دهد
- به طور مستقیم یا غیر مستقیم برخی اشکال تصویر توصیفی از یک پیامد سازمانی ممکن، محتمل و یا دلخواه را ارائه نماید.
تنها به این شیوه میتوانیم تحلیل کنیم که چگونه نقشآفرینان سازمانی، تواناییها و دانش جمعی به دست آمده از زندگی روانی (psychic) جمعی و تجربیات فردی آگاهانه خود را، به شیوهای پویا و زایا به منظور کاوش آینده بکار میگیرند.
-
فعالیتهای بافتاری «مسیریابی» در دل آینده
ما متفقالقولیم که آینده نگاری راهبردی در عمل، به عنوان یک عمل مشترک جمعی که به اعمال روزانه راه مییابد، به صورت عمل «مسیریابی» در دل آینده های ناشناخته باز تعریف میشود. با در نظر گرفتن تصورات و پیشبینی جمعی، پیامدهای جذاب و نتایج مورد انتظار، استدلال میکنیم که ظهور تدریجی آینده نگاری راهبردی به عنوان عمل، احتمالاً به شکل پیوستهای اختصاصی و ویژه (Idiosyncratic)، بی نظم (Amorphous) و غیرخطی در فرم و ویژگی خواهد بود. در این خصوص، ظهور آینده نگاری راهبردی به احتمال زیاد متکی بر وابستگی متقابل عوامل اجتماعی است که با چالشِ نسبت دادن نظم معنادار به روابط اجتماعی آنها، مواجه است.
از آنجا که عمل (فعالیت) در طول زمان از القای فوت و فن جمعی مجسم درون یک جامعه عمل تشکیل شده است، عمل آیندهنگاری راهبردی را به منظور درک برهم کنش و پیوند متقابل میان افراد و اجتماعات و توضیح اینکه ساختارهای اجتماعی چگونه شکل گرفتهاند، تنها میتوانیم درون بافتار خاصی از کاربرد آن در سازمانها درک کنیم. آیندهنگاری یک عمل یکپارچه پیچیده مجسم شده در حوزه مشخصی از زندگی اجتماعی است که یک عمل مشترک اجتماعی از طریق طرحوارهها، انتظارات و مواضع افراد در فعالیتهای روزمره خود به شمار میآید.
این فعالیتهای روزمره، عناصر آیندهنگاری راهبردی را فراهم میسازند و فعالیتهای پراکندهای مانند تصویرسازی را تشکیل میدهند. با شناسایی آیندهنگاری راهبردی به عنوان یک عمل یکپارچه، چارچوبی را فرض کردیم که مکانیزمی مفهومی برای یکپارچهسازی چشماندازها در سطوح خرد، کلان و چندسطحی از طریق فراهم ساختن یک زیربنای نظری جامع تر از تعاملات در تمامی این سطوح ارائه میکند.
ما در تلاش برای نشان دادن اینکه چگونه این عمل ممکن است به طور موقت به عنوان یک عمل زمینهای «مسیریابی» در دل آینده آشکار شود، آینده نگاری راهبردی را از لحاظ مفهومی به چهار مرحله متمایز «باز کردهایم» که آشکارا در ویژگی و هدف قابل تشخیص هستند (شکل زیر). اولین مرحله را معنا بخشی دورنگرانه مینامیم که متاثر از تصورات منظم فردیِ ناشی از رخدادهای تصادفی یا برخورد با مشکل برآمده از تحقیق طی سازماندهی، شکل می گیرد.
دومین مرحله، یعنی همان مشارکت چندجانبه، تعاملات هدایت شده در مورد مسیرهای رقابتی و بدیلِ بالقوه آینده یا خلق اجتماعات یا ساختارهای اجتماعی را در بر میگیرد. سومین مرحله، کاربرد تکنیک های آینده نگاری تحلیلی به منظور اکتشاف خلاقانه و ارزیابی امکانهای رقابتی و بدیل و محدودیتهای مسیرهای مختلف به آینده -در اصل عینیت دادن و روشمند کردن امکانها- است. چهارمین مرحله همان قضاوت عملی و تشریک مساعی، در برگیرنده مذاکره و انتخاب از میان مسیرهای بدیل به سوی آینده است.
این مراحلِ «از لحاظ مدت زمان انجام» غیرقابل تفکیک، به صورت متوالی و از طریق مکالمات راهبردی پیوسته و انعکاس پذیری در عمل پیش برده میشوند و با یکدیگر، به حفظ محوریت یادگیری در عمل کمک میکنند. ما از طریق مکالمات راهبردی، به آن دسته از بر همکنشهای بین اعضای سازمان در فعالیتهای روزمره ی متناسب با وضعیت آنها اشاره میکنیم که از تبادل اطلاعاتِ صرف به منظور تمرکز بر ایجاد تصاویر آینده قانع کننده فراتر میروند.
به هر حال نگهداری از چنین مکالماتی نیازمند انعکاسپذیری در عمل است. انعکاسپذیری در عمل در ارتباط با آن محدودیتهای چالشبرانگیزی است که از طریق ساختارهای اجتماعی و مفروضات بدیهی انگاشته شده افراد در مورد واقعیت، تحمیل شده است. انعکاسپذیری در عمل، به طوری که در اینجا به کار رفته است، اشاره به نظمِ واکنشیِ محلی، جمعی، پیوسته، ارادی و آگاهانه ی اقداماتی که اعضای سازمان با آن درگیر هستند، دارد و این نظم، مشاهده، بازتولید و دگرگونی ساختارهای اجتماعی اعضا را پیریزی میکند. در این راستا، مشارکت در انعکاسپذیری در عمل به خودی خود یک هدف نیست، بلکه بیشتر نتیجه «پا پس کشیدن» از عقلانیت فنی به منظور زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن «اعمال» روزمره، اقداماتِ معمول و مفروضات جمعی در مورد جهان است.
این امور ممکن است در میان اعضای سازمان به شکل کارهای جسمانی، تعاملات و احکامی اشاعه یافته باشد که در طول زمان به بخشی از فرهنگ بدیهی فرض شده گروه در مورد تصویب، ارزیابی و بازسازی ساختارهای موقتی بدل شدهاند. همانطور که پیش تر ذکر شد، این مراحل گوناگون هنوز در هم آمیخته و وابسته هستند. دورههای متناظر با فعالیت های روزمره و تعاملات خرد که برای تعریف مراحل گوناگون بکار گرفته میشوند، در میان سطوح زمانی مختلف گذشته، حال و آینده پیوند خوردهاند.
مراحل ارائه شده در این چارچوب نه تنها به طور مجزا قابل تطبیق هستند بلکه همچنین یک ارتباط راهبردی منطقی را آشکار میسازند که به حفظ مکانیزمهای بازخوردی لازم که ویژگیِ شدن آیندهنگاری راهبردی را تقویت میکنند، کمک مینماید. چارچوب مورد نظر ما در ارائه مفهومِ آیندهنگاری راهبردی به عنوان عمل، نقش مرکزی معنا بخشی دورنگرانه را تأیید میکند، اینکه ساختارهای اجتماعی آیندهنگاری راهبردی متشکل از اقدامات و نیات نقشآفرینان هستند که این موضوع نیازمند توجه به مواضع و باورهای افراد است.
منبع: Organizing strategic foresight: A contextual practice Of way finding
۰ دیدگاه