برای بسیاری از کسانی که در مورد آینده دست به پژوهش میزنند، کنار گذاشتن کامل گذشته امری ناشدنی است. چه وقتی که در سطح فردی دست به آینده پژوهی میزنیم، چه آن گاه که به ساختارها و نظامها میپردازیم و چه حتی آن زمانی که قصد داریم مطلقا بر بال تخیل نشسته و به آینده سفر کنیم، در هیچ کدام از این حالات و احوالات نمیتوانیم چشم از گذشته برداریم.
اما همه آنچه تحت لوای تاریخ به مطالعه گذشته و احوال و آثار گذشتگان میپردازد، در مطالعات آینده مورد استفاده نیست یا حداقل میتوانیم به بخشی از این تاریخ وزن بیشتری در مطالعات آینده بدهیم. به زعم سهیل عنایت الله آن بخش از تاریخ که بیشتر مورد توجه آینده پژوهان است، کلان روندهای تاریخی (Macrohistory) هستند.
جایگاه تاریخ در آینده پژوهی
تاریخ کلان، مطالعه تاریخ نظامهای اجتماعی، در مسیرهای مجزا، از طریق فضا و زمان، جستجوی الگوها و حتی قوانین تغییر اجتماعی است. تاریخدانان کلاننگر یا به عبارتی فراتاریخنگاران، یعنی همانهایی که تاریخ کلان را مینویسند، نسبت به تاریخدانان معمولی دارای رابطهای مشابه با رابطهی اینیشتن با فیزیکدانان معمولی هستند. آنها به دنبال کلیت فضا و زمان، اجتماعی یا فیزیکی اند. تاریخدانان کلاننگر از دادههای همراه با جزئیات تاریخدانان برای ارائهی نظریههای بزرگ تغییر فردی، اجتماعی و تمدنی استفاده میکنند.
تاریخ کلان به سناریوهای اغلب کوتاهمدت و گاهی اوقات خیالی ساختار میبخشند. در واقع، میتواند به عنوان یک آزمون ارزشمند سناریوها عمل کند. آیا آنها از منظر دیدگاهی عمیقتر، گستردهتر و بلندمدتتر معنا دارند؟ در حالی که چشماندازها منعکسکنندهی کشش آینده هستند، پیشرانهایی همچون تغییرات جمعیت شناسی، فناوریها و اقتصاد فشار گذشته را منعکس میسازند، تاریخ کلان بر وزنی متمرکز است که به آسانی تغییر نمیکند و ساختارهای عمیقتر درباره پارامترهای آینده اطلاعرسانی میکنند. آیندهپژوهی بدون بهرهگیری از تاریخ کلان فاقد قدرت مورد نیاز است تا بتوان آن را به عنوان یک رشته و حوزه در نظر گرفت.
(روش مثلث آینده، به خوبی به ترسیم آیندههای باورپذیر در فضای میان کشش تصاویر آینده، فشار زمان حال و وزن زمان گذشته میپردازد).
در نتیجه تاریخدانان کلاننگر و تاریخهای کلان آنها مطالب زیادی جهت ارائه به حوزهی آیندهپژوهی دارند. در حالی که آیندهپژوهی در گسست افراد از زمان حال قوی است، در اغلب موارد در ترسیم پارامترهای آیندهی ممکن ضعیف است. تاریخ کلان از طریق تعریف و تعیین ساختارهای تاریخ – علل و ساز و کارهای تغییر تاریخی، تحقیق در مورد آنچه که تغییر میکند و آنچه که دارای ثبات و پایداری است و تحلیل واحدهای تاریخ و ارائهی مراحل تاریخ – ساختاری را ارائه میکند که میتوان با استفاده از آن به پیشنگری و کسب بینش در مورد آینده پرداخت.
با کسب بینش و آگاهی در مورد آنچه که تغییر نکرده است، میتوان سناریوهای باورپذیرتری در مورد آینده نوشت. با درک مراحل تاریخی، میتوان درک بهتری از مراحل آینده داشت. تاریخ کلان یک فاصله تاریخی از بسیاری ادعاهای تغییر پارادایم ارائه میکند که به ما قدرت ایجاد تمایز بین تغییرات جزئی و تحولات اصیل تاریخی را میدهد. تاریخ کلان در حالی که آگاهیها و بصیرتهایی در مورد شرایط انسانی به ما میدهد، تمایل به شرح گذشته، حال و آینده و تا حد خاصی، پیش بینی حرکت واحدها در زمان را دارد.
تاریخ کلان، در حوزهی آیندهپژوهی، کمتر بر جزئیات و بیشتر بر مراحل و الگوهای کلی متمرکز است و با ارزیابی تاریخ و نظریههای تاریخی به دنبال درک رابطهی بین فرد، ساختار و امر متعالی است و این که تاریخ چرخهای یا خطی یا ترکیبی از ایندو (مارپیچی یا دارای جنبههایی از هر دو) است و به متافیزیک زمان، پایه و اساس استعاری یک نظریه بزرگ میپردازد و این که آیندهی احتمالی چگونه است و رابطهی بین رهبری و ساختار تاریخی کدام است. پس از پرداختن به تمامی این ابعاد، بر آینده متمرکز خواهد بود.
نوشته مرتبط: کلان روندهای تاریخی و آینده پژوهی
۰ دیدگاه