حتماً این تجربه را در رانندگی داشته‌اید که راننده ماشین روبرو دستش را از شیشه بیرون می‌آورد و با چرخاندن آن به شما می‌فهماند که کمی جلوتر ماشین پلیس منتظر شماست؛ این سیگنال برای شما یک معنی دارد؛ سرعت خود را کم کن.

محیط اطراف ما مملو از علائم و نشانه‌هایی است که ما را احاطه کرده‌­اند. از علائم راهنمایی و رانندگی گرفته تا نشانه‌هایی که تلسکوپ‌های غول پیکر از میلیون‌ها سال نوری آن طرف‌تر در کیهان دریافت می‌کنند. همه اینها حاوی اطلاعاتی هستند که کم و بیش با ارزشند.

اما اگر این علائم و اشاره‌ها با صفت ضعیف توصیف شوند، آیا کاربردی متفاوت پیدا خواهند کرد؟ به واقع آیا علائم ضعیف مفهومی قابل بحثند؟ و یک پرسش با ارزش دیگر این است که تفاوت بین سیگنال و نویز در چیست و چگونه می‌توان در مراحل اولیه شکل‌گیری آن‌ها یعنی همان زمانی که تشخیص درست آن‌ها با ارزش است، پی به ماهیت آنها از نظر سیگنال بودن (یعنی حاوی اطلاعات با ارزش بودن و قابلیت تبدیل شدن به روند) و یا نویز بودن (حاوی اطلاعات مبهم بودن و عدم قابلیت ذاتی برای تبدیل شدن به یک روند) برد؟

علائم یا سیگنال‌های ضعیف برای اولین بار توسط آنسوف (Harry Igor Ansoff) که یک مدیر و ریاضی‌دان کاربردی دو رگه روسی_آمریکایی بود، به ادبیات علمی معرفی شد. آنسوف را پدر مدیریت استراتژیک می‌نامند. او معتقد بود که برنامه‌ریزی استراتژیک در مواجهه با روندهای تاریخی با نرخ تغییر تدریجی، موفق است اما در مواجهه با آنچه او آنها را «سوپرایز» می‌نامد، ناکام است و حرفی برای گفتن ندارد.

این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که رویه‌های متعارف در برنامه‌ریزی استراتژیک با سیگنال‌های قوی یعنی آن دسته از علائمی که به راحتی در دسترس و به اندازه کافی مشخص هستند تا بتوان بدان‌ها پاسخ داد، سر و کار دارند. اما در شرایطی که نرخ تغییرات به طور پیوسته در حال افزایش است، رویکرد عاقلانه، انعطاف‌پذیری استراتژیک و مشخص کردن اقداماتی احتمالی در مواجهه با اطلاعات جزئی است که در دسترس قرار خواهند گرفت.

این رویکرد را می‌توان پاسخگویی به علائم ضعیف نام‌گذاری کرد. سیگنال‌های ضعیف یا علائم ضعیف تغییر همان مفهومی است که آنسوف در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی بر روی آن کار می‌کرد. این فعالیت‌های آنسوف نه به عنوان یک آینده‌پژوه بلکه به عنوان یک اندیشمند در حوزه مدیریت استراتژیک انجام گرفت.

تغییرات عمده در روش‌های آینده‌پژوهی یعنی کوچ آینده‌پژوهان از روش‌های پیش بینی به روش‌های آینده‌نگاری از اواخر دهه ۸۰ میلادی شروع شد. یعنی همان زمان که کارهای آنسوف در معرفی مفهوم سیگنال‌های ضعیف تقریبا به دوران بلوغ خود رسیده بود.

 آینده‌نگاری رویکردی است که موضوع اولیه آن شناسایی بیشترین احتمال مربوط به امور آینده نیست، بلکه آمادگی برای آینده‌های متفاوت و حتی ساخت آینده است. آینده نگاری یک فرایند شناختی اجتماعی شامل مجموعه‌ای از روش‌ها و فرایندهای تعاملی به منظور ارزیابی سیاست‌ها جهت انطباق‌پذیری بیشتر و نگاه رو به جلو در محیط‌های غیر قابل پیش بینی است.

به عنوان یکی از مواد خام آینده نگاری، سیگنال‌های ضعیف به عنوان داده‌های پردازش نشده، ساختار نایافته، جزء به جزء و ناکامل محیطی هستند که می‌توانند به اطلاعات با ارزشی در مورد زمینه کار و یا حتی دانش عملی استراتژیک تبدیل شوند. سیگنال‌های ضعیف به تغییرات محتمل اما تأیید نشده‌ای اشاره می‌کنند که ممکن است بعداً به شاخص‌های مهم نشان دهنده عوامل توسعه یا تهدیدات یا نوآوری‌های فناورانه تبدیل شوند.

علائم ضعیف تغییر؛ سیگنال های دوست داشتنی آینده پژوهان

با وجود شباهت‌های زیادی که بین ایده‌های آنسوف و رویکرد جدید آینده پژوهی بود، اما مفهوم سیگنال‌های ضعیف اخیراً وارد گفتمان آینده پژوهی شده است. یک دلیل برای این امر می‌تواند این باشد که آنسوف ایده‌های خود را در فضای مدیریت استراتژیک و در شرکت‌ها توسعه داد در حالی که علاقه اصلی حوزه آینده پژوهی به ویژه اخیراً بر روی موضوعات اجتماعی است. اما امروزه حتی وقتی آینده پژوهی در سطح شرکت مطرح می‌شود، تجزیه و تحلیل سیگنال‌های ضعیف یک ابزار آینده پژوهانه به حساب می‌آید که هم‌چنان در حال پیشرفت است.

مفاهیم معرفی شده در تحلیل آنسوف از سیگنال‌های ضعیف

  • محیط آشفته

  • گسستگی استراتژیک

  • شگفتی استراتژیک

گسستگی استراتژیک بدین معنی است که توسعه آینده، از گذشته و یا از برون‌یابی روندهای گذشته فاصله زیادی گرفته است. در تئوری شاید بتوان برخی از این گسست‌ها را با استفاده از روش‌های پیش‌بینی، پیش‌بینی کرد. اما در عمل، پیش‌بینی اغلب به شکست می‌انجامند و شرکت‌ها را با موقعیتی ناآشنا و تهدیدآمیز مواجه می‌سازد. شگفتی‌های استراتژیک نیز به معنی برخی از وقایع ناگهانی هستند که یا منابع عمده سوددهی شرکت را با مشکل مواجه می‌سازند و یا باعث از دست رفتن عمده فرصت‌های پیش روی شرکت می‌شوند. سیگنال‌های ضعیف اولین نشانه‌ها از گسستگی‌های استراتژیک یعنی اولین نشانه‌ها از تغییرات ممکن در آینده‌اند که به عنوان نشانه های خطر عمل می کنند و یا نشانه هایی از فرصت های جدیداند.

وقتی سیگنال‌های ضعیف برای اولین بار بروز می‌کنند، اطلاعاتی که بروز می‌دهند، بسیار مبهم هستند به گونه‌ای که تنها حسی از فرصت و یا تهدید را به همراه دارند. به تدریج اطلاعات افزایش پیدا می‌کنند، منابع فرصت و تهدید بهتر شناسایی می‌شوند، پاسخ‌های درخور و نتایج قابل انتظار معرفی می‌شوند. هر کدام از این مراحل به روش‌های مختلف نیاز دارد که از دلفی در مراحل مبهم‌تر تا روش‌های کمی در مراحلی که اطلاعات درخوری برای تحلیل وجود دارد، گسترده‌اند. تکامل یک سیگنال ضعیف به یک سیگنال قوی و یا شاید یک روند و حتی شاید یک کلان‌روند در مدل چرخه زندگی اطلاعات آمده است.

این مدل از دو نمودار زمان و میزان آگاهی ساخته شده است. با به دست آوردن شواهد بیشتر و  وسیع‌تر، یک سیگنال ضعیف به سیگنال قوی تبدیل می شود. از یک اشاره به یک روند جاری.

یکی از علل شکست بسیاری از مدل‌های پیش‌بینی، ناتوانی آنها در ملاحظه این نوع علائم است. از این جهت شناسایی علائم ضعیف تغییر و مشخص کردن سلسله روندها و یا رویدادهای احتمالی بعد از این علائم، یکی از دغدغه‌های آینده‌پژوهان است.

۱ دیدگاه

  1. بهبود

    سلام و عرض ارادت
    مقاله و تعریف ضیاالدین سردار از علائم ضعیف به نظرم کاملتر و دقیقتر از نگاه و رویکرد آنسوف به علائم ضعیف تغییر است.

    پاسخ

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *