در سال ۲۰۰۱، سهیل عنایت الله، گزارشی را بر روی روش‌شناسی آینده نگاری بلند مدت برای اتاق فکر بنیان آینده ( Foundation for the Future) واقع در واشنگتن، آماده کرد که در آن به بحث بر روی روش های اندیشیدن به آینده های بلند مدت (برای مثال هزار ساله آینده) می‌پردازد. او ۸ روش متفاوت برای اندیشیدن درباره آینده‌های بلند مدت را به صورت زیر مطرح می‌سازد:

هشت روش متفاوت برای اندیشیدن درباره آینده‌های بلند مدت

۱. مصاحبه با دانشمندانی که آینده را خلق می‌کنند.

میچیو کاکو (Michio Kaku) از این شیوه استفاده کرده است. کارشناسان با استفاده از فناوری‌های نانو، ژنتیک و رایانه آینده را خلق می‌­کنند، لذا ما با پی بردن به آنچه که می‌اندیشند و بر روی آن کار می‌کنند، می ­توانیم آینده را درک کنیم و در نتیجه یک حوزه ناشناخته، شناخته می‌شود.

۲. پیش نگری از طریق شهود

در دیدگاه دیگر، به جای پرسش از افراد فعال در حوزه فناوری مادی، می‌­توان از افرادی که سعی در دسترسی به ذهن ابرخودآگاه، قدرت فراروانی و غیره دارند، تحقیق کرد. دیوید لوی  (David loye) چند تحقیق عالی در حوزه پیش­ نگری از طریق قدرت شهود انجام داده است.

کارگاه‌های چشم انداز

چشم اندازهای مطلوب آینده و تصویر آینده

3. آرمان­ – کارگاه‌های چشم انداز

دیدگاه سوم به آرمان­‌ها یعنی چشم اندازهای مطلوب آینده و تصویر آینده می‌‌پردازد. اگر می­‌خواهید در مورد آینده بدانید، با گروه­‌ها کار کنید و از آن‌ها بپرسید که چشم اندازها چیست و مایلند آینده آنها چگونه باشد. این دیدگاه ضرورتاً به آن‌چه که اتفاق خواهد افتاد، نمی‌پردازد بلکه با اذعان به این مطلب صورت می‌گیرد که گرایش و تمایل شما شروع به شکل بخشیدن به رفتار شما می­‌کند و در واقع تصور قبل از اقدام قرار دارد. تصور شما نسبت به آنچه که ممکن است انجام دهید و همچنین عناصر و دانش فرهنگی و اجتماعی شکل می‌بخشد. واقعیت فعلی (تحولات فناورانه) به علاوه ذهن ابرخودآگاه به علاوه آینده‌­های مطلوب ما، آینده را شکل می­‌بخشند. در این مفهوم، بهترین روش پیش ­نگری آینده، خلق آن است.

۴. الگوهای تاریخی

دیدگاه چهارم مبتنی بر این امر است که واقعیت دارای الگو است. الگوهای عمیق تاریخی وجود دارند که از جمله می‌­توان به الگوی پاندولی سوروکین، مارپیچی سارکار، افول نسلی ابن خلدون، چالش–پاسخ توین بی، انواع تمدن نیکولای کارداشف (همراه با میچیو کاکو)، طبقه مارکس (با افزودن نظام ­های جهانی والرشتین)، الگوی جنسیت ایزلر و گسترش/ درون­گرایی و شخصیت/تغییر شخصیت گالتونگ اشاره کرد. نحوه تعامل آنها یک پرسش تحقیقاتی راهنما یعنی کلان تاریخ است. این امر کاملاً متفاوت از تمرکز بر جدیدترین فناوری­‌ها یا آرمان‌ها است. رویکرد کلان تاریخی در جستجوی ساختارهای عمیق جامعه شناختی است.

۵. نگریستن به آینده

از دیگر روش های اندیشیدن به آینده های بلند مدت، نگریستن به آینده است که توسط گراهام مولیتور (Graham Molitor) ارائه شده است. او ادعا می‌کند که تمام مسایل فعلی، در گذشته دارای نشانه‌­هایی هستند. مولیتور با ارائه فهرستی طولانی و گسترده ادعا می‌­کند که هیچ چیز جدیدی زیر نور آفتاب وجود ندارد:

  • ریشه‌های تاریخی مسائل فعلی

مالیات‌هایی که امروزه ما را احاطه کرده‌­اند، دارای ریشه تاریخی بوده و به ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح باز می­‌گردند. تدوین قوانین مکتوب که با گذشت زمان هر روز طولانی‌­تر و پیچیده‌­تر می ­شود، به سال ۲۱۰۰ قبل از میلاد باز می‌گردد. تنظیم قیمت به سال ۱۳۰۰ قبل از میلاد باز می‌گردد. توقف غیرقانونی (ارابه­‌ها، گاری­‌ها) به سال ۴۵ قبل از میلاد باز می‌گردد. غذای رایگان برای فقرا به ۵۸ قبل از میلاد باز می‌گردد. قوانین کاهش دود به سال ۱۲۷۳ پس از میلاد باز می­‌‍گردد. کنترل‌­های آلودگی هوا به سال ۱۲۸۰ پس از میلاد باز می­ گردد. بیماری آزبسکوز (بیماری ریوی ناشی از استنشاق گرد پنبه نسوز) به سال ۷۹ پس از میلاد باز می­ گردد.

کنترل دولتی آموزش به سال ۵۰۰ قبل از میلاد باز می ­گردد. صدور مجوز برای مدرسان به سال ۳۶۲ پس از میلاد باز می­ گردد. خدمات نظام مند شهری به سال ۲۲۱ قبل از میلاد باز می­ گردد. آزمون­ های رقابتی خدمات شهری مکتوب به سال ۲۰۰ قبل از میلاد باز می­ گردد. قوانین طلاق به سال ۱۸۰۰ قبل از میلاد باز می­ گردد. کنترل فحشا به سال ۱۹۵۰ قبل از میلاد باز می ­گردد. جبران ایراد خسارات جسمی به سال ۲۱۰۰ قبل از میلاد باز می‌­گردد.

نکته اساسی و پایه آن است که نوعی جاودانگی وجود دارد که جهت پرداختن به ملاحظات عمیق‌­تر و نمونه مهم است. این بدان معنا نیست که شوک‌های فناورانه‌­ای وجود نداشته یا نخواهد داشت، بلکه بدان معنا است که مسایل همانگونه باقی می‌­مانند. مثلاً، مقوله برقراری ارتباط به معنای بیان نظرات خود برای دیگران صرفنظر از زبان، نوع، دیجیتالی بودن یا .. است. یا در حالی‌که اینترنت از ابزارهای سنتی ارتباطی متفاوت است، ارتباط هم‌چنان عنصر تعریف کننده است.

حوزه انرژی (و توزیع و کاربرد آن) صرف نظر از شیوه پاسخگویی و رفع آن با استفاده از عضله انسان، چوب، کار حیوانات، نفت خام، گاز طبیعی، باد و آب، زغال، انرژی خورشیدی، شکافت هسته ای و یا در آینده (براساس پیش ­بینی­ های مولیتور) از طریق هم­جوشی هیدروژن، هم­جوشی هلیم یا انرژی ذره بسیار مهم خواهد بود.

۶. یک الگو به موضع و جایگاه معرفتی تعلق دارد

این به معنای آنچه که می‌دانید یا نمی‌دانید نیست بلکه دانستن مرزهای آن‌چه که نمی‌دانید است. جزییات واقعی و در واقع الگوهای گسترده‌­تر را نمی‌­توان به دقت پیش­ نگری کرد، زیرا آنها توسط معرفت­ ها تعریف می‌شوند.

معرفت­‌ها مرز آنچه که عادی یا طبیعی فرض می­ شود را تعریف می‌­کنند و موضوع شفاف و واضحی را مطرح می‌سازند. مثلاً، دلیل اینکه چرا امروزه دموکراسی موضوعی ارزشمند بوده و بهترین روش حکومت‌داری فرض می‌­شود بیش از آنکه به یک ویژگی ذاتی آن باز گردد به معرفت مدرن ارتباط دارد. در نتیجه حقیقت تبدیل به امری معرفت بنیاد و نه صرفاً درست یا نادرست می­‌شود. دلایل تمرکز علم بر رویکردهای داروینی نتیجه قدرت جهان مدرن است، نه اینکه آنها اثرگذارتر هستند و یا توانایی شرح و توضیح بیشتری دارند.

تونی جاج (Tony Judge) به این موضوع این گونه اشاره می‌کند:

… آن‌چه که در حال حاضر واقعی فرض می‌­شود ضرورتاً در آینده واقعی فرض نخواهد شد و آینده، مسئول قضاوت در مورد سطوح هوشمندی و حماقت انسان‌ها به شیوه‌ای کاملاً متفاوت از شیوه تعبیر واقعیت‌ها در حال حاضر است.

چالش موجود پی بردن به جزییات آینده بلندمدت نیست بلکه درک چگونگی تغییر معرفت‌ها است. پس از مادی‌ گرایی مدرن (خرید می­کنم پس هستم)؛ راهبردی (برنده – بازنده، چه کسی بزرگتر است، تنها کشورها مهم هستند)؛ مذکر (روابط مردسالارانه یا فقدان آن)، مسأله بعدی چیست؟ آیا مقوله پسامدرن –چندگانگی و تنوع کامل، اشکال مختلف انسانی و سایبورگ­‌ها (Cyborgs)– مرحله بعدی است؟ یا اخلاق جهانی سیاره‌­ای؟ و اگر چنین باشد، پس از آن چه چیزی خواهد بود؟

۷. رویکرد هفتم، تاریخ­‌دان است.

نمی‌توان پی به آینده برد زیرا این پرسش کاملاً احمقانه است و از منظر تاریخ، با توجه به جزییات واقعی، تغییرها و پیچ و خم‌های شدیدی وجود دارند. همان‌گونه که کاپلان و سل (Kaplan and Selle) اظهار داشته‌­اند، «با نگاه به هزاران سال گذشته، در یک سطح پیش­ بینی ظهور اروپا غیر ممکن است». آنها در ادامه می‌­افزایند: «در آغاز هزاره، هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد اروپا این نقش را بازی خواهد کرد. حرکت رو به عقب به فرهنگ چین و عربی می­‌رسد و آینده آن به هیچ وجه از قبل مشخص نیست». از این گذشته:

براساس داده­ های فعلی، تمام نشانه‌ها بر چین و هند یا جهان اسلام و عربی متمرکز بوده است. در حالیکه امید به زندگی در انگلستان در حد دهه سوم عمر بود، بسیاری از جوانان چینی انتظار داشتند تا شصت سال عمر کنند. خدمات مدنی، آموزش، پول کاغذی، باروت و اختراع‌های متعدد دیگر چین را فراتر از تمدن­‌های دیگر قرار داده بود. ظهور و سر برآوردن اروپا در نظر گرفته نشده بود. اگر فردی تاریخ کلان را به عنوان یک روش درک جهان می ­پذیرفت، آنگاه این الگو ممکن بود.

۸. آخرین رویکرد استفاده از دیدگاه سرسخت تجربه­ گرا است.

پیش ­نگری یا چشم اندازسازی یک اشتباه است زیرا هزار سال بعد آنچنان دور است که در بهترین حالت می‌توان به بدترین حدس متوسل شد. بهترین روش اکتشاف عوامل حساس و مهم برای بقا و رشد ما است. در نتیجه می‌توانیم تنها به اکتشاف عوامل فعلی، مثلاً تولید و بهره ­وری جهانی، روندهای اقتصادی، جمعیت شناسی، فناوری­ های فعلی و نوپدید و پیامدهای آنها برای آینده بپردازیم.

 دیدگاه تجربه­ گرا

از منظر عنایت الله می‌توان چنین برداشت کرد که هر چند نمی‌توان برای آینده‌های بلند مدت دست به پیش بینی زد و چه بسا این کار تا حدودی نیز غیرکاربردی به نظر می‌رسد، اما برای داشتن بینش درست از آن باید به مسائل چندگانه‌ای مانند آرمان ها، کلان روندهای تاریخی، معرفت شناسی‌ها و … توجه داشت.

نوشته بالا با دخل و تصرفی اندک برگرفته از فصل چهارم کتاب پرسش از آینده نوشته سهیل عنایت الله است که در این فصل به بررسی الگوهای آینده بلند مدت و روش های اندیشیدن به آینده های بلند مدت می‌پردازد.

پی نوشت: یک سازمان مستقل و غیر انتفاعی دیگر با نام بنیان آینده زیر نظر اتحادیه اروپا نیز وجود دارد که به طور خاص به مسائل اجتماعی در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌پردازد.

۰ دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *