عمل مسیریابی ۱: معنابخشی دورنگرانه
ما استدلال میکنیم که ظهور آینده نگاری راهبردی در سازمانها اغلب با آنچه ما از آن به عنوان معنابخشی دورنگرانه یاد میکنیم، آغاز میگردد. از آنجایی که معنابخشی، یک فرایند اجتماعی شناسایی و تفسیر سرنخهای ظریف ضمنی برای شکلدهی به مقولههای نمایانی است که میتواند به منظور آگاهی دادن از اقدام و تقویت معانی و هویتها مورد استفاده باشد، معنابخشی دورنگرانه نه تنها متکی بر تجربیات گذشته (بازنگری) (Retrospection) است، بلکه از طریق انتظارات آینده پیش برده میشود.
سبب این امر آن است که گذشته نه تنها به منظور کسب بینش نسبت به زمان حال مورد استفاده قرار گرفته، بلکه نسبت به آینده با هدف ترسیم مسیرهای آینده دلخواه برونیابی شده است. یک بخش تشکیلدهنده این مرحله، مفهوم محصولات مصنوعی در آینده نگاری راهبردی است. در بررسی نقش محصولات مصنوعی در آینده نگاری راهبردی، استدلال می کنیم که محصولات مصنوعی نمیتوانند به عنوان موضوعات جداگانه مشاهده شوند، بلکه ما آنها را همانطور که از طریق افراد در فرایند اجرای آینده نگاری راهبردی تشکیل شدهاند، مفهومسازی مینماییم.
محصولات مصنوعی توسط افراد تشکیل شدهاند، اما آنها همچنین در ایجاد یادگیری اجتماعی در مورد آیندهنگاری به عنوان یک عمل نوظهور(Emergent practice) مشارکت مینمایند. بنابراین این ابزار و فرایندها، که ممکن است شامل جزئیات دقیقی از قبیل یادداشتهای الحاقی، نمودارها یا نقاشیها باشند، به جلوهای از طرز تفکر تبدیل میشوند و به منظور تشکیل دانش جمعی در این عمل به کار میروند. آنها به عنوان علائم، ابزار کمک به حافظه و محرکهای بصری عمل میکنند که به شکلدهیِ ظهور ادراک آینده در یک فرایندِ شدن کمک مینمایند. (قبلا اشاره کردیم که آینده نگاری راهبردی یک فرایند شدن مستمر است).
بخش اول این نوشته: آینده نگاری راهبردی (۱)
معنابخشی دورنگرانه اغلب یک واکنش غیرارادی به معنابخشی تنشهای پیشرونده میان تعریف مسئله و تلاشی مستمر توسط نقشآفرینان برای کسب بصیرت از طریق سطح متوسط انتزاع در طول زمان و مکان است. نقشآفرینان در بیان چگونگی معنابخشی به موقعیتهای پیچیده، به طور ضمنی متکی بر دانش استنباطی و تجربیِ خود هستند و با زمان، از طریق به کارگیری ادراک به شکل استدلال خلاف واقع و آیندهنگاری به منظور بررسی و کسب بصیرت نسبت به زمان حال، به عنوان یک جریان برخورد میکنند. الگوهای تکرارشونده طرحوارههایی که ناشی از فعالیتهای شناختی فردی هستند، می توانند به عنوان یک بازسازی موقتی بازگشتی و خلاق از صورت بندی اجتماعی موجود تفسیر شوند.
گرچه معنابخشی تحت یک آینده نگاری اپیزودیک به صراحت متکی بر این درخواست از نقشآفرینان است که «سخت» درمورد آینده دلخواه خود فکر کنند، ما استدلال مینماییم که معنابخشی دورنگرانه، از طریق یک تسهیل کننده به عنوان بخشی از رخداد «آیندهاندیشی» اپیزودیک نیست، بلکه ظهور و تصمیم نهایی آن تابع مجموعهای از اقدامات زمینهای به هم پیوسته است که نقشآفرینان در آن دخیل هستند. نقطه آغازین واقعی ممکن است از نظاممندسازی اجتناب نماید، اما ظهور ماندگار این فرایند، اغلب یک واکنش بداهه به طرح یا تشخیص الگوی مشخصی است که اغلب از طریق یک جستجوی مشکل مدار (Problem driven search) یا یک رخداد تصادفی برانگیخته شده است.
در این مرحله خاص، نقشآفرینان ممکن است به جمعآوری اطلاعاتی درمورد علائم قوی یا ضعیف، شناسایی مسائل مهم، ایجاد داستانهای مخصوص به خود و ارزیابی مفروضات مختص خود در آیندههای متصور بپردازند. آنها ممکن است این کار را از طریق به وجود آوردن ساختارهای اجتماعی لازم و رخدادهایی که به طور همزمان اقدامات آنها را در زمان حال، مقدور و محدود میسازند، انجام دهند. سپس تفسیر فردی و طرحریزیهای آیندههای ممکن، می تواند ساخت روایت های سناریو را که احتمالاً توجه گروه را جلب میکنند، برانگیزاند.
بخش دوم این نوشته: آینده نگاری راهبردی (۲)
عمل مسیریابی ۲: مشارکت چندجانبه
مشارکت چندجانبه، یک فرایند است که از طریق تصورات منظم برای به ظهور رساندن آیندههای ممکن به جلو رانده شده است. بنابراین بستری برای ارزیابی ایدههایی فراهم میکند که به عنوان تصاویر حسی (Sensory images) و پیامدهای افتراقی پیشبینیشده چشماندازسازی رقابتی و بدیل آینده، پدیدار میشوند. در این شیوه، مشارکت چندجانبه به عنوان یک اجتماع برای نقش آفرینان عمل میکند تا نگرانیها، امیدها، ترس ها و مفهومسازیهای ذهنی مبهم خود را از انتظارات آینده خود به اشتراک بگذارند.
شدت این بحثهای آزاد ممکن است وابسته به این باشد که این روایت تا چه حد مفروضات موجود و مدلهای ذهنی جمعِ دخیل در اقدامات مفروض، تازگی یا ماهیت در هم گسیخته این ایده و تأثیر مورد انتظار آن را به چالش می کشد. درحالی که تأثیر یک آینده پیشبینی شده ممکن است امکانپذیری یا ماندگاری یک چشمانداز ایدهآل سازی شده را محدود نماید، مذاکراتِ متعاقب آن ممکن است آیندهگرا، بی انتها و مؤثر باشند و به واسطه آنچه میتواند به عنوان پیشفرضهای فرهنگی و یک تعامل اجتماعی سودمندِ متقابل توصیف شود، پیش برده شوند؛ که به نوبه خود به عنوان یک رسانه پویا عمل میکند که ممکن است از طریق اقدامات نقشآفرینان و «چشماندازهای» بدیل به تدریج ظهور یابند.
شبیهسازی داخلی ( Inter-simulations) مکرر بالقوه و واکنشهای مشخص کننده ارائه ایدهها یا نقطه نظرات، تنها در مورد نوبتگیری آنها برای صحبت کردن یا به اشتراک گذاشتن افکارشان نیست. بلکه استدلالکنندگان، تعابیر موجز، توجیهات و تلویحات ممکنِ ایدههای خود را در خصوص آینده بیان مینمایند. موضوع اصلی، ساختاربندی زمانی و تجدید ساختار مواضع است؛ یعنی ساخت روایتهایی که قادر به بهبود نظم اجتماعی موجود و اقدام جمعی گروه هستند.
گرچه این بحثهای آزاد ممکن است به تیمها کمک کند که ایدههای انتقادی، متضاد و ظاهراً نامربوط را به صورتی خلاقانه در قالب نسخههای منسجم یک آینده دلخواه نوظهور با هم درآمیزند، باید در نظر داشت که منافع پنهان، خصوصیات برجسته و جهت گیریهای سیاسی افراد ممکن است بر دیدگاههای ایشان و از آن طریق بر ظهور ایدهها و مباحثات بدیل تأثیر گذارد. نقشآفرینان به منظور ارائه یک پیامد ایدهآلسازی شده، ممکن است به مرحله بعد بروند، جاییکه محدودیتها و اثربخشیهای امکانهای مشخص شده به شکل پیشنهادات و حدسیات، به منظور اثبات امکانپذیری در عمل؛ مفهومسازی مجدد، آزمایش و ارزیابی شدهاند.
عمل مسیریابی ۳: به کارگیری تکنیکهای آینده نگاری تحلیلی
طی این مرحله، زمان و تلاش صرف به کارگیری تکنیکهای «آینده نگاری» برای شناسایی امکانهای بالقوه و محدودیتهایی که طی بخش مشارکت چندجانبه شناسایی شدهاند، می شوند. این مرحله تداعی کننده یک «تونل باد» است که گستره سناریوهای پذیرفتنی را می سنجد و به طور خلاقانه تمامی پیامدهای درک شده را به صورت «دانشِ» عملیِ مرتبط و آیندهگرا «درمورد پیامدهای مورد انتظارِ اقدامات مختلف» سازماندهیِ مجدد مینماید.
مک کی و مک کرنان (MacKay and Mckiernan) با پشتیبانی از پارادایم اپیزودیک، این مرحله را به عنوان یک «آزمایش رسمی برای غافلگیری، باورپذیری و هماهنگی درونی» منطق سناریو از طریق برونیابی گذشته و آینده به زمان حال توصیف میکنند. میتوان از طریق جلسات طوفان فکری به انتخاب تکنیکها برای ارزیابی محدودیتها و امکانها دست یافت. پویاییشناسیِ فرایند انتخابی و اظهار یک آینده جدید، در واقع زمینه مرحله بعدی این فرایند است و آن را تعریف میکند. همانطور که فرض کردهایم این مرحله باید به یکپارچگی بیشتر آینده نگاری راهبردی در یک سازمان منجر شود، چراکه برآیند اقدامات از درون همان سازمان است.
عمل مسیریابی ۴: تشریک مساعی و قضاوت عملی
تشریک مساعی و قضاوت عملی آخرین مرحله این فرایند است. در واقع، بیشتر یک مرحله گذرا در یک ماجراجویی است تا یک مقصد و مستلزم آن است که اعضای سازمان از طریق قضاوت عملی روی یک مسیر انتخابی از میان مسیرهای بدیلی که در اختیار دارند، به تدریج به یک اتفاق آرا دست یابند. در این مرحله، یک مسیر جدید به آینده تعیین، شناسایی و اختیار شده است. اظهار یک آینده جدید، تخصیص منابع جمعی را تقویت مینماید. این مرحله توضیح و بیان مؤثر هدف را مقدور میسازد. در واقع، این مرحله همان است که تصویب اقدام آینده نگارانه را ممکن میسازد.
به طرز قابل ملاحظهای، مسیر اختیارشده ممکن است در این مرحله مشروع و همگن گردد و اعضای سازمان را قادر به تولید یک تفسیر مشترک و احتمالاً یک زبان مشترک نماید. با این وجود، این همان نقطهای است که ممکن است در آن تفاوتها در عقاید و تصاویر افتراقی آینده مشخص شوند. نکته جالب درمورد این مرحله آن است که آنچه را که میتواند بنبست نامیده شود، تولید نمیکند. به این خاطر که در گام گذاشتن به مسیر دلخواه، بناست یک آینده جدید شناسایی شود، که به تدریج با امکانها و محدودیتهای جدید ظاهر میشود.
این اتفاق به این دلیل ممکن است بیفتد که این آینده دلخواه هنوز در این مرحله تعیین نشده است و همینطور گشوده خواهد ماند و راهبردهایی را که قادر به آغاز یک زنجیره علّی است، برخواهد انگیخت تا یک امکان به خصوص تحقق یابد. بنابراین، آینده نگاری راهبردی هرگز به طور کامل به تعادل نمیرسد، حتی اگر با یک برنامه مسلم از تغییر دلخواه آغاز گردد.
و نهایتاً…
نوشتار حاضر با این فرض آغاز شد که آینده نگاری راهبردی به عنوان یک فعالیت توسط محققان و مشاوران مدیریت ایجاد شده و توسعه یافته است. نوشتار حاضر به تفکر که آینده نگاری استراتژیک به عنوان یک فعالیت سازمانی انعطافپذیرِ پیوسته که به تدریج در سازماندهی روزمره ظاهر میشود نسبت به یک فرایند خطی متوالی با یک نقطه پایانِ مشخص در انتها که توسط مشاوران خارجی سازمان طرحریزی می شود، برتری میدهد. با الهام گرفتن از یک نگاه عملیاتی، آینده نگاری راهبردی را به عنوان یک عمل روزمره که در فعالیتهای روزمره نقشآفرینان سازمانی ایفای نقش می کند، ترسیم می نماییم.
ما آنچه را که چارچوب عمل زمینه ای «مسیریابی» می نامیم (یک فرایند چهار مرحله ای شامل معنابخشی دورنگرانه، مشارکت چندجانبه، به کارگیری روششناسیهای آیندهاندیشی و تشریک مساعی و قضاوت عملی) توسعه دادهایم. قصد ما گسترش درک خود از این موضوع است که چگونه آیندهنگاری راهبردی ممکن است در یک سازمان در فرایندی از شدن پدیدار شود که آن را به طور کاملتر در فعالیتهای مؤثر، امور عادی و فرهنگ سازمانی بسط خواهد داد و از اینرو این ظهور سازمانی به کنشها در مقابل مداخلههای اپیزودیک بیرونی جامه عمل میپوشاند.
ما نشان میدهیم که پاسخگویی منطقی آینده نگاری راهبردی در عمل، در تعاملات اجتماعی پیوسته قرار دارد. در این کار، ما به دنبال عرضه چشمانداز جدیدی هستیم که ادراک ما از آیندهنگاری در سازمانها را گسترش میدهد. این پارادایم جدید، همانطور که مطرح شده است، هیچ تلاشی برای جایگزینی یا بیاعتبار کردن پارادایم قبلی انجام نمیدهد؛ درعوض، پارادایم اول را به منظور تقویت ادراک ما از اینکه چگونه آیندهنگاری راهبردی در عمل ممکن است از طریق فرایندهای پیوسته، «تشکیل، بازتولید، تطبیق و تعیین» شده باشد، تکمیل میسازد. چارچوب چهار مرحلهای ما یک مکانیزم مفید برای قاببندی یک پژوهش وسیع در حوزه آیندهنگاری راهبردی فراهم میسازد اما همچنین به منظور یادآوری به محققان که چگونه مشارکت ایشان به کل پیوند میخورد، عمل میکند.
پژوهش حاضر، به ادبیات موجود آینده نگاری راهبردی کمک میکند و ادبیات نوظهور تازهتر در این باره از طریق تبیین اینکه چگونه آیندهنگاری راهبردی در قالب استراتژیسازی اساساً از درون سازمان پدیدار میشود، توجهات را به سوی نظریهپردازی آینده نگاری راهبردی به عنوان یک عمل اجتماعی سوق داده است (نگاهی حیاتی که هنوز تحت بررسی باقی مانده است).
از این منظر، سهم اساسی این مقاله ارائه یک جایگزین برای تفاسیر منطقگرایانه آینده نگاری راهبردی است که به تدریج بر مطالعات آینده نگاری سیطره یافتهاند، و نیز جلب توجه به غفلت محققان از شیوههای تخیلی و جدیدِ سازماندهی آینده نگاری راهبردی. گذشته از این، در دنیای سازمانی ما جاییکه بارها با اقدامات «آینده نگارانه» فرافردی «مدیران اسطورهای» و «اعمال» تیم های مدیریتی درجه یک، به عنوان موقعیت هستیشناختی برای ظهور آیندهنگاری سازمانی رفتار شده است، پژوهش ما از محدودیتهای نظری مسلم فراتر می رود تا بینشی ارائه کند از اینکه چگونه مشروعیت اقدامات سازماندهی روزمره اعضای سازمان «معمولی» که اغلب در سلسله مراتب سازمانی پایین تر قرار داشتند، ممکن است به آیندهنگاری راهبردی کمک کند.
به علاوه، تلاش ما برای ترسیم آیندهنگاری راهبردی به عنوان یک عمل اجتماعی شامل کنش تخیل خلاق است که ممکن است ابزار تشخیصی مفیدی برای گشودن موقعیت آیندهنگارانه سازمانها و بازکردن راه های بالقوه های باشد که در آن آیندهنگاری راهبردی می تواند در عمل، نیرویی تازه بگیرد و ترویج گردد. چارچوب سازماندهی ما همچنین فرصتهای بالقوه برای پژوهش نظری و تجربیِ بیشتر را نسبت به اقدامات سازماندهی که دارای پتانسیل ممانعت از ظهور خلاق آیندهنگاری راهبردی در سازماندهی روزمره هستند، مشخص میکند.
گرچه ممکن است کار نظری بیشتری برای تطبیق این چارچوب با بافتارهای محیطیِ مشخص مورد نیاز باشد، پژوهشهای آتی میتواند فراتر رود تا به تبیین و بررسی فعالیتهای سازماندهی متداولی بپردازد که دارای پتانسیل اختیار دادن (یا تحمیل نمودن) ظهور آیندهنگاری راهبردی در گروههای راهبردی هستند، مواردی همچون تیمهای نوآوری که اقدامات آنها میتوانند تأثیری مستقیم و معنادار بر خلق ارزش پایدار داشته باشند.
ایده آینده نگاری راهبردی ما یک فعالیت سازمانی پویاتر را پیشنهاد میدهد اما فعالیتی که ما در مورد آن نسبتاً کم میدانیم. از اینرو، طرفدار توجه به پژوهش آینده برای ادراک فرایندهای ضمنی هستیم که از طریق آن مدیران میتوانند اقدامات خود را به منظور القای آینده نگاری راهبردی در سازمانهای خود بهبود بخشند. درحال حاضر، انتظار چشمپوشی از مداخلههای اپیزودیک را نداریم؛ اما باور داریم که نوشتار ما میتواند هم به محققان آیندهنگاری و هم به کنشگرایان کمک نماید تا منطق و پویایی آیندهنگاری راهبردی را بهتر از یک رفتار موقتی درک کنند.
این مقاله میتواند زمینه پژوهش جدیدی باشد برای آنهایی که مخصوصاً به حوزه مطالعات اجتماعی در سازمان علاقه دارند. این که تحت چه ساز و کاری آیندهنگاری راهبردی میتواند در درون بافتار یک سازمان ایجاد شود و در یک فرایند شدن پیوسته قرار گیرد؟ اینکه به لحاظ روانشناسی اجتماعی چه عواملی برانگیزاننده انسانها برای مشارکت در یک فعالیت معطوف به آینده هستند؟ و همچنین بررسی نقش فرهنگ سازمانی در فعالیتهای آیندهنگاری استراتژیک و مباحثی از این دست میتوانند موضوع پژوهشهای آتی آیندهپژوهان قرار گیرند.
در نهایت لازم می دانم از سرکار خانم بهادر که در ترجمه این مقاله کمک بسیاری کرده اند و همچنین جناب آقای یوسفی که وقت زیادی برای خواندن مطالب این وب سایت می گذارند و نظراتشان همیشه منجر به بهبود شده است، تشکر کنم.
منبع: Organizing strategic foresight: A contextual practice Of way finding
با سلام و خسته نباشید.
شما ایمیلتون رو (که در بخش تماس با من گذاشتید) چک نمی کنید؟
من براتون ایمیلی فرستادم ممنون میشم جواب بدین. 🙂
سلام شما برای بنده پیامی نفرستادید. در هر حال من از طریق ایمیل شخصی در خدمت شما هستم.
ببخشید میتونم بپرسم اگه کسی یه فرمول جدید کشف کنه باید چی کار کنه؟؟ممنون میشم راهنماییم کنید!!;-)
سلام
دقیقا نمی دونم چرا شما اینجا این سوال رو مطرح کردید
ولی موفق باشید
🙂